فرهنگ زندگی

سبک زندگی بخش اصلی یک تمدن است.

فرهنگ زندگی

سبک زندگی بخش اصلی یک تمدن است.

سبک زندگی اسلامی

آخرین نظرات

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

الأوّل: فی استحباب حسن العشرة

و مطالبه اثنا عشر

 1- ینبغی حسن العشرة مع الناس حتّى العامّة، و قضاء حقوقهم.

841 «1» قَالَ الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: أَدُّوا الْأَمَانَةَ إِلَى مَنِ ائْتَمَنَکُمْ عَلَیْهَا، بَرّاً أَوْ فَاجِراً، صَلُّوا عَشَائِرَکُمْ «2»، وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ، وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ، وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ.

842 «3» وَ قَالَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: صَلُّوا فِی عَشَائِرِکُمْ، وَ عُودُوا مَرْضَاکُمْ، وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَکُمْ، وَ کُونُوا لَنَا زَیْناً، وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْناً، حَبِّبُونَا إِلَى النَّاسِ، وَ لَا تُبَغِّضُونَا إِلَیْهِمْ، فَجُرُّوا «4» إِلَیْنَا کُلَّ مَوَدَّةٍ، وَ ادْفَعُوا عَنَّا کُلَّ شَرٍّ.

843 «5» 2- قَالَ الْبَاقِرُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: مَنْ خَالَطْتَ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَکُونَ یَدُکَ الْعُلْیَا عَلَیْهِ فَافْعَلْ.

844 «6» وَ قَالَ الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَمْلِکْ نَفْسَهُ عِنْدَ غَضَبِهِ، وَ مَنْ لَمْ یُحْسِنْ صُحْبَةَ «7» مَنْ صَحِبَهُ، وَ مُخَالَفَةَ مَنْ خَالَفَهُ «8»، وَ مُرَافَقَةَ مَنْ رَافَقَهُ، وَ مُجَاوَرَةَ مَنْ جَاوَرَهُ، وَ مُمَالَحَةَ مَنْ مَالَحَهُ

845 «9» وَ قَالَ عَلَیْهِ السَّلَامُ: مَنْ صَحِبَ مُؤْمِناً أَرْبَعِینَ خُطْوَةً سَأَلَهُ اللَّهُ عَنْهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۹:۲۶
مشکات


موضوع اخلاق، مطلق فعل اختیارى انسان، اعم از اجتماعى و غیر اجتماعى است، حاصل شده است؛ چرا که هر فعل اختیارى، چه اجتماعى و چه غیراجتماعى، مى تواند داراى ارزش مثبت یا منفى باشد و در محدوده مسائل اخلاقى قرار گیرد.

ما در جاى خود، این حقیقت را اثبات کرده ایم و در این جا آن را به عنوان یک اصل موضوعى تلقى مى کنیم که زندگىِ اجتماعى، کم و بیش، براى فرد، اختیارى است نه جبرى، و هر فرد، موجود مستقلى است که روح مستقل دارد، اراده، فکر و شناخت دارد و قادر است مسیرهاى مختلفى را براى خود در زندگى انتخاب کند. مى تواند زندگى خودش را با زندگىِ افرادى پیوند دهد و مى تواند این پیوند را قطع کند. (پس چون زندگی اجتماعی اختیاری است میتوانیم این سئوال را بکنیم که از جهت اخلاقی زندگی اجتماعی چه ارزشی دارد)

وجود ما تکویناً با وجود افراد دیگر جوش نخورده است به شکلى که از زندگىِ دیگران انفکاک ناپذیر باشد.

ارزش زندگىِ اجتماعى

عوامل نامبرده (غریزی ، عاطفی و عقلی)، مهم ترین عواملى است که انسان را به انتخاب زندگىِ جمعى وادار مى کند؛ اما نقش این عوامل، در همه افراد، یک سان نیست.

به بیان دیگر، چون عوامل مختلفى در ارزیابىِ زندگىِ اجتماعى نقش دارند، نمى توان فرمول ثابتى براى آن ارائه داد نه این که صرف تغییر زمان یا موقعیت جغرافیایى یا اختلاف سلیقه ها باعث اختلاف ارزش ها مى شود، بلکه چون عوامل، شرایط و انگیزه هاى زندگىِ اجتماعى، مختلفند، ارزش ها هم به تبع آن ها متفاوت خواهند بود. یک دسته از عوامل و شرایط هستند که اگر جمع شوند، در هر وقت و هر جا و نسبت به هر کسى، ارزش مثبت خواهند داشت و دسته دیگرى، داراى ارزش منفى خواهند بود.

   مهم ترین عامل ارزش گذارى در مسائل اخلاقى، نیت و انگیزه انسان است. هیچ کارى را با صرف نظر از انگیزه انجام آن نمى توان ارزش گذارى کرد. این حقیقتى است که در بسیارى از فلسفه هاى اخلاق، مورد غفلت قرار گرفته است.

   به هرحال، این که تنها کسى بگوید: در فلان آیه یا روایت، از زندگىِ اجتماعى، ستایش یا نکوهش شده، براى پاسخ دادن به چنین پرسش پیچیده اى کافى نیست؛ چرا که ممکن است در آیات یا روایات دیگرى، مطالبى بر خلاف آن داشته باشیم؛ مثلاً روایتى مربوط به آخر الزمان، توصیه مى کند که «کونوا احلاس بیوتکم»؛(1) فرش خانه هاتان باشید؛ یعنى از خانه بیرون نیایید.

قرآن و جامعه گریزى

در قرآن، آیاتى در ستایش از هجرت و جامعه گریزى داریم که البته آن ها بیانگر ارزش مطلق جامعه گریزى نیستند. (اصحاب کهف ، حضرت ابراهیم و رهبانیت یاران عیسی علیه السلام)

قرآن و جامعه گرایى

اما در جایى که خشنودىِ خدا در بازگشت به جامعه است، براى هدایت دیگران و معاشرت با آن ها، رهبانیت و دیرنشینى، ارزشى ندارد.


بدون شک، بیش تر کمالات انسان، در سایه اجتماع حاصل مى شود و بدون آن، انسان از چنین کمالاتى محروم خواهد ماند؛ اما این بدان معنا نیست که بگوییم: اجتماع داراى ارزش مطلق است؛ چرا که ارزش زندگىِ اجتماعى، مشروط به هم زیستىِ افراد و گروه هاى خاصى است، براساسى خاص و با انیگزه اى خاص.

زندگىِ اجتماعى، از نظر اسلام، هدف نیست و ارزش مطلق ندارد، بلکه وسیله اى است براى تأمین ارزش هاى بالاتر. بنابراین، ارزش آن نسبى است. حتى در عالى ترین جامعه ایده آلى که در زمان ولى عصر(عج) تشکیل مى شود، زندگىِ اجتماعى، خودبه خود، اصالت ندارد، بلکه تشکیل جامعه براى این است که زمینه رشد معنوى براى هر فرد، بهتر فراهم شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۱:۵۰
مشکات