سبک زندگی اسلامی
نشست سبک زندگی اسلامی معطوف به مبحث خانواده
دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران
9/11/91
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله و الصلوة على رسول الله و على آله آل الله و اللعن الدائم على اعدائهم اعداءالله الى یوم لقاء الله.
اِلهی
هَبْ لِیْ کَمالَ الْأِنْقِطاعِ اِلَیکَ، وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلوبِنا
بِضِیاءِ نَظَرِها اِلَیْکَ، حَتّى تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلوُبِ حُجُبَ
النّورِ، فَتَصِلَ اِلَى مَعْدِنِ الْعَظِمَة، وَ تَصیرَ اَرْواحُنا
مُعَلَّقةً بِعِزِّ قُدْسِکَ. (مناجات شعبانیه، بحارالانوار، ج 1، ص 99-97)
یا
أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا
دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ
الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ (انفال/ 24)
در
ابتدا به مناسبت سه میلاد تبریک و تهنیت عرض میکنم؛ میلاد نبی اعظم(ص)
منجی بشر از ظلمت و ذلت؛ میلاد حضرت صادق(ع) منجی اسلام از فهم غلط و
فهمهای ناصواب و میلاد انقلاب، فجر دوبارهی اسلام. امیدوارم خداوند ما را
شایستهی بهرهمندی از این نعمات قرار دهد.
مسئلهی
سبک زندگی ظاهراً یک مقولهی نو قلمداد میشود. گاه گفته میشود که
مسئلهی سبک زندگی یک امر نوظهور است و اولینبار در حوزهی روانشناسی از
سوی آلفرد آدلر طرح شده و در پی او شاگردانش این مقوله را بست دادهاند.
گاه نیز گفته میشود ماکس وبر موضوع را طرح کرده است. ماکس وبر قطعاً از
جمله کسانی است که در روزگار ما به سبک زندگی پرداخته و در مقام ارائهی
سبک زندگی خاصی براساس مبانی فکری خود بوده است، اما به نظر ما این انگاره،
انگارهی درستی نیست. سبک زندگی مقولهای است که همزاد انسان است و انسان
اصولاً بدون سبک زندگی نمیتواند زیست کند. سبک زندگی قالب و شیوههایی است
که به طور متعارف در مواجههی جوارحی و جوانحی انسان با عرصههای حیات
مورد رعایت قرار میگیرد و در شخصیت و معیشت آدمی ظهور و بروز میکند.
ممکن
است گفته شود خودآگاهانه و نظریشدن این مباحث به برخی از متفکران در شرق و
غرب بازمیگردد، اما نفس سبک زندگی یک مسئلهی انسانی و انسانپی است.
انسان بدون اینکه سبک زندگی تعریفشدهای داشته باشد ـ هرچند شبهناخودآگاه
ـ نمیتواند زندگی کند. لهذا ما این تلقی را که میگوید این پدیده یک
پدیدهی نوظهور است دقیق نمیدانیم.
من
در اینجا میخواهم تلقی خود را از این پدیده بیان کنم. البته روشن است که
تلقی من در بستر گفتمان دینی و در چارچوب تفکر معرفتیِ برگرفته از معارف
اهلبیت(ع) است. حدیثی از حضرت صادق(ع) داریم که مستمسک بحث بنده در این
جلسه است. این حدیث در کتاب «مصباحالشریعه» ذکر شده و این کتاب منسوب به
امام صادق(ع) است. البته این کتاب مطمئناً تألیف آن بزرگوار نیست، اما از
آنجا که این اثر مشحون از تعالیم و کلمات آن بزرگوار است به آن حضرت منسوب
شده است. این حدیث، حدیثی بسیار دقیق و دارای کاربردهای گوناگون در
عرصههای مختلف است. من از این حدیث، به حدیث «اصول المعاملات» تعبیر
میکنم.
قال
الصادق (ع): أصول المعاملات تقع اربعة اوجه معامله الله ومعامله النفس
ومعاملة الخلق ومعاملة الدنیا. وکل وجه منها منقسم على سبعه ارکان. أما
أصول معاملة الله تعالى فسبعة اشیاء اداء حقه وحفظ حده وشکر عطائه والرضا
بقضائه والصبر على بلائه وتعظیم حرمته والشوق إلیه. واصول معاملة النفس
سبعة: الخوف والجهد وحمل الاذى والریاضة وطلب الصدق والاخلاص واخراجها من
محبوبها وربطها فی الفقر. واصول معاملة الخلق سبعة: الحلم والعفو والتواضع
والسخاء والشفقه والنصح والعدل والانصاف. واصول معامله الدنیا سبعه: الرضا
بالدون والایثار بالموجود وترک طلب المفقود وبغض الکثرة واختیار الزهد
ومعرفه آفاتها ورفض شهواتها مع رفض الرئاسة فإذا حصلت هذه الخصال فی نفس
واحدة فهو من خاصه الله وعباده المقربین واولیائه حقا. (مصباحالشریعه، ص
5ـ7)
حضرت میفرمایند: اصول رفتارها و معاملات بر چهار قسم تقسیم میشود:
ـ تعامل با خالق
ـ تعامل با نفس
ـ تعامل با خلق
ـ تعامل با هستی و دنیا.
در
ادامه نیز بیان فرمودهاند که هریک از این چهار ساحت به هفت رکن و ضلع
تقسیم میشود. سپس یکیک اضلاع هفتگانهی هریک از این چهار ساحت بیان
میگردد.
درخصوص
تقسیم عرصهها و ساحات مناسبات، رفتارها و مواجهات انسان الگوهای گوناگونی
ارائه شده است. در جامعهی ما با تأسف الگوی پارسونزی رایج است که یک
الگوی چهارگانهانگار است. دانشگاههای ما الگوی پارسونز را تلقی به قبول
کردهاند که متأسفانه این الگو علاوه بر آنکه سکولار است (اگر نگوییم
الگویی الحادی است) یکی از پراشکالترین الگوهای تقسیم ساحات حیات است. این
الگو نه جامع است و نه مانع، البته من در این جلسه در مقام نقد این الگو
نیستم و تنها به آن اشاره کردم.
از آنجا که عرصههای حیات به رفتارهای انسان بازگشت میکند، میتوان رفتارهای انسان را با معیارهای مختلف به شرح زیر تقسیم کرد:
1ـ
منشأ شأن و شرایط فاعل. رفتارکنندگان دارای شئون مختلف هستند و رفتارهای
آنان دارای مناشی مختلف است. در نگاه دینی ما نیز شأن و شخصیت افراد
میتواند منشأ تقسیم رفتار باشد و میتوان گفت که بسیاری از احکام نیز به
همین ملاک بازمیگردد که چیزی برای یک فرد جایز و برای دیگری جایز نیست.
برای مثال معیار تعلق خمس به شأن شخص در جامعه بازمیگردد. گاه ممکن است یک
میزان دارای ثابت برای یک فرد با شأن اجتماعی خاص متعلق خمس باشد، ولی
همین میزان برای شخص دیگر با شأن اجتماعی دیگر متعلق خمس نباشد.
2ـ موضوع فعل و ساحت عمل. چه چیزی متعلق عمل ماست؟
3ـ
انگیزه و نیت. چه چیزی موجب صدور یک فعل مشخص شده است؟ این خصوصیت موجب
تغییر احکام در حوزهی اخلاق و حقوق میشود. مثلاً آیا یک فعل را کسی به
قصد قربت انجام داده یا به انگیزهی دیگری؟ حتی آنچه تکلیف الزامی است
میتواند با گوهر و اکسیر نیت به حرام تبدیل شود. نماز ظهر را به قصد ریاء
میخوانیم. این عمل در صورت یک عمل واجب است اما سیرت این عمل یک عمل حرام
است و روز قیامت ما را عقاب میکنند که چرا نماز ظهر خواندید، چون قصد قربت
نداشتید.
4ـ ابزار و مجاری فعل. بر این اساس که فعل جوارحی (برونی) و یا جوانحی (درونی) باشد، میتوان افعال را تقسیم کرد.
5ـ منبعی که برای هر فعل حکمی را صادر میکند، این منبع عقل است یا نقل؟ شرع است یا خرد است؟ که این نیز میتواند منشأ تقسیم باشد.
همچنین
خود احکامی که معطوف به انواع افعال و تعیینکنندهی هویت فعل در عرصههای
مختلف است نیز دستکم از این جهت قابل تقسیم است که آیا سنخهی حکم از نوع
بایدها و نبایدها (الزامی و تکلیفی) است و یا از نوع شایدها و نشایدها
(احکام ارزشمدار و تهذیبی) است. در اینجاست که حقوق و اخلاق پدید میآید.
این طبقهبندیها را میتوان به گونههای دیگری نیز طبقهبندی کرد که در
این جلسه جای طرح آنها نیست.