فرهنگ زندگی

سبک زندگی بخش اصلی یک تمدن است.

فرهنگ زندگی

سبک زندگی بخش اصلی یک تمدن است.

سبک زندگی اسلامی

آخرین نظرات

اخلاق اسلامى / آیت الله سید محمد شیرازی

پنجشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۱، ۰۴:۲۹ ب.ظ

س: اخلاق چیست؟

ج: اخلاق بر دو قسم است.

1 ـ اخلاق مربوط به قلب.

2 ـ اخلاق مربوط به اعضاى بدن.

س: ممکن است مثالى براى هریک از آنها بزنید؟

ج: اخلاق مربوط به قلب مانند دلسوزى و حسد. اخلاق مربوط به اعضاى بدن مانند راستگویى و دروغگویى.

س: بطور کلى، اخلاق چند قسم است؟

ج: دو قسم:

1 ـ اخلاق نیک و فضائل اخلاقى یا صفاتى که خوبست انسان داشته باشد.

2 ـ اخلاق بد و رذائل اخلاقى یا صفاتى که داشتنش براى انسان زشت و بد است.

س: تکلیف انسان در برابر اخلاق چیست؟

ج: تکلیف انسان بدیهى است. انسان باید خود را به فضائل اخلاقى آراسته گرداند، و از اخلاق بد دورى کند. به این دلیل که اخلاق نیک براى انسان کمال است و اخلاق بد، نقص و کمبود، و انسان ذاتاً و فطرتاً طالب کمال است، و از نقص و کمبود نفرت دارد.

س: آیا انسان قادر است خود را به فضائل اخلاقى بیاراید، و از رذائل اخلاقى دور گرداند؟

ج: البته، روان انسان مانند یک لوح سفید است که هر رنگى را مى پذیرد، اما در عین حال، روان انسان به آسانى رام نمى شود. بنا بر این، رنگ آمیزى آن بخصوص با فضائل اخلاقى نیاز به تکرار و تمرین دارد، تا آن صفت بصورت عادت در بیاید و جزء طبیعت انسان شود، و انسان خود بخود به کارهاى نیک و اخلاق خوب تمایل نشان دهد، و بدون هیچ دردسر و تردیدى صفات پسندیده را از خود ظاهر سازد. حالت روانى انسان، وقتى مى خواهد صفت خوبى را کسب کند، درست مانند وضعى است که آدمى در موقع فراگیرى صنعت یا حرفه اى و آموختن دانشى دارد، و همانطور که وقتى کسى مى خواهد صنعتگر شود باید مدتها آموزش ببیند و تمرین کند و اندک اندک نقائص کارش را برطرف کند، تا زمانى که یک استاد کار ماهر شود و به طور خود بخود و بدون هیچ دردسر امور مربوط به حرفه اش را با کمال مهارت انجام دهد، اخلاق هم همین حالت را دارد.

س: ممکن است مثالى بزنید؟

ج: مثلاً، اگر انسانى بخواهد راستگو شود، باید مدتى خود را به زحمت بیندازد، و خود را وادار کند که دروغ نگوید. بارها و بارها باید این عمل را تکرار کند، تا آنکه راستگویى برایش بصورت عادت درآید. پیداکردن هر صفتى براى انسان به همین اندازه نیاز به تمرین دارد بخصوص اگر صفات خوب باشد، زیرا مهار کردن نفس و آراستن آن به فضائل اخلاقى سخت تر است.

س: موضع اسلام در زمینه اخلاق چیست؟

ج: اسلام به فضائل امر مى کند و از رذائل نهى مى کند.

س: اصلاً، خود را به زحمت انداختن و فضائل اخلاقى را کسب کردن و صفات بد را از خود دور کردن چه فایده اى دارد؟

ج: فضائل اخلاقى، هم براى فرد سودمند است و هم براى جامعه، و رذائل اخلاقى، هم براى فرد و هم براى جامعه زیان آور. مثلاً، شادابى و تحرک که از فضائل اخلاقى است، پیشرفت و ترقى و تعالى انسان را تضمین مى کند، و به ترقى و تعالى جامعه نیز کمک مى کند. به عکس، سستى و تنبلى هم براى فرد مضر است و هم براى جامعه.

س: بعضى مى گویند: اخلاق، محصول اختلافات طبقاتى است آیا این درست است؟ آیا اخلاق فقط به درد جامعه طبقاتى مى خورد؟

ج: ما از کسانى که این حرف را مى زنند، مى پرسیم که: آیا عدالت زاییده این شکل طبقاتى جامعه است و فقط در جامعه طبقاتى، عدالت پسندیده است، و اگر شکل جامعه تغییر پیدا کند، عدالت دیگر به درد نمى خورد و ظلم باید جاى عدل را بگیرد؟

آیا خیانت، فقط در جوامعى که اختلافات طبقاتى بر آنها حاکم است بد است؟ و در جامعه بى طبقه، خیانت یک فضیلت اخلاقى و نوعى امتیاز به حساب مى آید؟

بنا بر این، فضائل اخلاقى همیشه فضیلت اند، و صفات بد همیشه زشت و بد، و شکل جامعه، تجدّد، تمدن و غیره، در اصول اخلاقى تاثیرى ندارند.

س: فضائل اخلاقى کدامند؟

ج: بسیارند، از جمله:

1 ـ راستى و راستگویى:

انسان باید راستگو باشد و دروغ نگوید. در عمل نیز صداقت داشته باشد، و عملش با اندیشه اش و ظاهرش با باطنش اختلاف نداشته باشد. مثلاً از روى تظاهر و چاپلوسى در برابر شخصى تواضع کند که باطناً و از صمیم قلب با او مخالف است آدمى باید در اعمال و رفتارش صادق باشد. براى مردم وانمود نکند که در پى چیزى است و در واقع منظورش چیز دیگرى باشد. در وعده هایش باید راستگو باشد. انسان وقتى وعده مى کند باید وفا کند و خلف وعده نکند. وضع ظاهر آدمى باید مناسب موقعیتش باشد. ژستى بخود نگیرد که با واقعیت زندگى او متفاوت باشد. مثلاً، لباسهاى کهنه و ژنده بپوشد تا مردم فکر کنند فقیر است، اما در واقع ثروتمند باشد.

2 ـ امانت:

انسان باید در رابطه با خدا، امین باشد، و مخالفت با اوامر نکند. با طرف معامله امین باشد و او را فریب ندهد. در مورد اموال مردم امین باشد و در آن خیانت نکند.

در احادیث نبوى و سخنان اهل بیت (ع) در مورد این دو فضیلت اخلاقى (راستى و امانت) تاکید فراوان بعمل آمده است، تا آنجا که در بعضى روایات آمده است: (ان الله لم یبعث نبیا الا بصدق الحدیث و اداء الامانه) یعنى: همه پیغمبران داعى راستگویى و امانت بوده اند.

انسان راستگوى درستکار، و با صداقت و امانت دار، نزد مردم محبوب است و نزد خداوند نیز محبوب، و در کار این جهان و آن جهان، توفیق رفیق او است. به عکس، دروغگو و خیانتکار که آینده اش را تباه مى کند و به سودى اندک که نقداً از راه خیانت بدست مى آورد دل خوش مى کند.

3 ـ شجاعت:

انسان باید دلیر و با اراده باشد و از هیچ کارى نهراسد، که ترسو همیشه در آخر کاروان است. براى عظمت و اهمیت صفت شجاعت همین بس که همه پیامبران و مصلحان دینى و اجتماعى این صفت را داشته اند. اگر نداشتند نمى توانستند ریشه هاى فساد را در اجتماع بسوزانند و مردم را در مسیر ترقى و تعالى و تکامل براه اندازند. چه شجاعتى از این بالاتر که کسى بخواهد پیشنهادهایى بسود مردم بدهد که هیچکس از آنها خوشش نیاید و قدر آنها را نداند؟!

4 ـ سخاوت:

در هر جامعه اى مردم تهیدست و بیچاره وجود دارند. در هر منطقه اى یک سلسله کارهاى جمعى و طرحهاى اجتماعى هست که نیاز به تشریک مساعى و بذل مال دارد. بناها و مؤسسات خیریه اى وجود دارد که چشم امید مردم تنگدست و ناتوان به آنها است. بنا بر این، باید بهر قیمتى هست، صفت سخاوت و روحیه بخشندگى را در خویشتن بپرورانیم. از دو حال خارج نیست: یا ثروتمندیم، که در اینصورت بخشش و سخاوت زیانى بما نمى رساند. یا اینکه وضع متوسطى داریم که بازهم تاثیر چندانى در زندگى ما ندارد، و اگر بهمان اندازه که مى توانیم دریغ نکنیم، بیش از آن هم از ما انتظارى نیست، و همه ما را سخاوتمند و بخشنده خواهند دانست.

5 ـ غیرت:

غیرت، حالتى است که انسان را وا مى دارد از چیزهایى که باید محافظت بعمل آورد، نگاهدارى و پاسدارى کند، از قبیل: دین، میهن، ناموس و غیره، غیرت از فضائل اخلاقى است. اگر غیرت از وجود مردم رخت بر بندد و فرد یا جامعه اى بى غیرت شود، موجودیت خویش را از دست مى دهد... علماى اخلاق، به تفصیل در باره مواردى که غیرت واجب و ضرورى است و همچنین، مواردى که غیرت زیان آور و ناروا است، بحث و گفتگو کرده اند(1).

6 ـ تعاون:

زندگى تنها به یک فرد بستگى ندارد. همه باید باهم تشریک مساعى کنند. هرچه تعاون بیشتر باشد، ترقى و تعالى بیشتر است و جامعه سریعتر پیش مى رود.

تعاون انواع و اقسام دارد: تعاون از طریق همفکرى تعاون از راه بذل مال، تعاون از راه تشریک مساعى در کارها و غیره.

7 ـ شادابى و تحرک:

انسان، لذت و آسایش را خیلى دوست دارد. اما، خوشگذرانى و تن آسایى، دشمن ترقى و پیشرفت انسان اند. باعث سستى و افسردگى و عقب افتادگى و زبونى مى شوند. بنا بر این، باید انسان همیشه شادابى و تحرک را در وجود خود نگاهدارد، و از تنبلى و خمودگى بپرهیزد، تحرک و شادابى، یک مأمور باطنى است که خود بخود انسان را از هر نظر به جلو مى راند. آدمى که افسرده و تنبل است به هیچ چیز نمى رسد. ملتى هم که تحرک نداشته باشد. همیشه عقب افتاده است!

8 ـ نظم و انضباط:

امام امیرالمؤمنین (ع) مى فرماید: ( الله! الله! فى نظم امرکم) یعنى، خدا را در نظر بگیرید! خدا را در نظر بگیرید خدا را در نظیر بگیرید! و کارهایتان را منظم سازید!

وقت انسان بسیار کم است و عمر آدمى بسیار کوتاه، و بسیارى مسئولیت و وظیفه به عهده او گذارده اند. وظائفى که در رابطه با خودش دارد، وظائفى که در جامعه دارد، بنا بر این باید برنامه زندگیش را با دقت و باریک بینى تمام تنظیم کند. نظم و انضباط را باید از طبیعت یاد بگیرد که هرچیز داراى نظامى است. و همه کارهاى طبیعت منظم است. اگر غیر از این بود، جهان آفرینش رو به تباهى و نابودى مى گذاشت. سازمانها و ادارات دولتى و غیر دولتى هم اگر نظام و مقرراتى نداشته باشند و شرح وظائف هرکس مشخص نباشد، جامعه به فساد کشیده مى شود.

9 ـ مبارزه با فساد:

جهان را اگر بحال خودش رها کنیم، رو به فساد مى رود. زمان هر چیز نو را کهنه مى کند. هر آبادى را ویران مى سازد. طاغوت ها در اطراف و اکناف جهان، فساد را گسترش مى دهند، و بندگان خدا را به زنجیر بردگى و اسارت مى کشانند و...

بنا بر این، انسان در هر شرایطى باید نقش مصلح را ایفا کند، و تا آنجا که مى تواند براى آبادانى زمین، اصلاح اخلاق و رفتار مردم با ارشاد جامعه، هدایت مردم به مسیر ترقى و تعالى، از بین بردن مظاهر فساد، مرمت خرابى ها و ویرانگریهاى ستمکاران و از این قبیل اقدامات اصلاح طلبانه بکوشد.

10 ـ نظافت و پاکیزگى:

حضرت رسول اکرم (ص) مى فرماید: (النظافة من الایمان) یعنى: پاکیزگى، بخشى از ایمان است، پاکیزگى انواع و اقسام دارد:

ـ پاکیزگى در سخن. یعنى: از یاوه گویى، غیبت، سخن چینى، دروغ، مسخره گى، و غیره، برحذر بودن.

ـ پاکیزگى در عمل. یعنى: از کارهاى زشت و بد پرهیز کردن.

ـ پاکیزگى بدن. پاک و تمیز نگهداشتن اعضاى بدن، بر طرف کردن نجاست و کثافت از بدن، و عطر زدن و غیره.

ـ پاکیزگى لباس و خوراک و غیره.

11 ـ میانه روى:

انسان باید در همه کار، میانه رو باشد نه از اندازه بیشتر و نه از اندازه کمتر. به اندازه بخورد، به اندازه بخوابد، به اندازه کار کند. نه افراط ونه تفریط. افراط در هرکار و در هرچیز، انسان را نابود مى کند. تفریط هم آدمى را پست و زبون مى گرداند. مثلاً، اگر سرعت سیر معمولى یک اتومبیل، ساعتى100 کیلومتر باشد راندن 150 کیلومتر در ساعت با آن افراط است، و حرکت کردن 50 کیلومتر در ساعت با آن تفریط. خداوند متعال، میانه روى و حد نگهدارى میان افراط و تفریط را امتیاز امت اسلام قرار داده و فرموده است: (و کذلک جعلنا کم امة وسطا)(2).

12 ـ عدالت:

انسان باید در همه کارها، عدالت داشته باشد. در امور شخصى، در مسائل خانوادگى و در برخوردهاى اجتماعى. وقتى حکومت منطقه اى را بعهده اش مى گذارند، وقتى رئیس سازمانى بشود که خداوند سبحان در وجدان هر انسان یک ترازو قرار داده که در هر مورد مى تواند با آن عدالت را تشخیص دهد. و این میزان خدا دادى که در ضمیر انسان نهفته است بزرگترین امتیاز انسان است، که مى تواند او را به بالاترین مراحل تکامل سوق دهد و به والاترین مقام معنوى برساند.

13 ـ تدبیر زندگى:

آدمى باید همه کار را درست و از راه صحیح آن انجام دهد و در موقع انجام هرکار، تمام اطراف و جوانب آن را در نظر بگیرد. بداند که چگونه داد و ستد کند، چگونه ازدواج کند، چگونه فرزندانش را تربیت کند، چگونه با مردم معاشرت کند، چگونه امور سازمانى را اداره کند و همچنین در دیگر مسائل فردى، اجتماعى، دینى و دنیوى.

14 ـ مدارا و گذشت:

انسان باید با خانواده اش، با همسایگانش، با نزدیکانش، با طرف معامله اش و دیگر مردم نرم سخن بگوید، روى خوش نشان دهد. با هدیه دادن و به دیدار مردم رفتن محبت آنان را جلب کند و در غم و شادى آنها شریک باشد. از کسانى که به او ستم کرده اند در گذرد. و اگر احیاناً به کسى بدى کرد تا از او پوزش نخواهد از پاى ننشیند.

15 ـ تقوى:

آدمى باید در همه حال و در همه کار، خدا را در نظر داشته باشد، و مراقبت کند که مبادا کارى خلاف رضاى خداوند از او سر بزند. انسان تا ابد در این دنیا نمى ماند و مى میرد و بعد از مرگ نیکان پاداش نیک مى بینند و بدان جزاى بد، در این دنیا هم تقوى بهترین وسیله ترقى و تکامل فرد و جامعه است.

16 ـ دانش:

البته نباید به دانش کم، اکتفا کنیم، بلکه، بفرموده پیغمبر اسلام (ص) از گهواره تا گور در طلب دانش بیشتر بودن علم، رتبه و منزلت انسان را نزد خداوند متعال بالا مى برد: (یرفع الله الذین آمنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات)(3) یعنى: خداوند، از شما آنان را که ایمان آورده اند و کسانى که از دانش برخوردارند، مقامشان را به درجات، بالا مى برد. حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرموده است: (قیمة کل امرى ما یحسنه) یعنى: بهاى هر مردى به اندازه نیکى اوست(4).

17 ـ انس و الفت:

انسان، اجتماعى آفریده شده است. بنا براین، هرچه بیشتر با همنوعانش انس بگیرد باطن خودش و باطن جامعه اى که در آن زندگى مى کند بهتر برایش مکشوف مى شود. استعدادهاى نهفته بشر تنها از راه مردم دوستى و نوع پرورى و الفت گرفتن افراد با یکدیگر، شکوفا مى شود.

در حدیث آمده است: (المؤمن آلف مألوف ولا خیر فیمن لا یألف و لا یؤلف) یعنى: مؤمن هم با مردم انس مى گیرد و هم مردم با او الفت دارند. کسى که نه خود با مردم انس بگیرد و نه مردم به او انس بگیرند، خیرى در وجودش نیست.

18 ـ همت:

همت بلند است که انسان را در ردیف رجال و بزرگان و شخصیتهاى مادى و معنوى قرار مى دهد.

همت بلند دار که مردان روزگار          از همت بلند بجــایى رسیده اند

19 ـ استقامت :

انسان اصولاً با مشکلاتى باید دست به گریبان باشد. بخصوص، اگر در پى ترقى و تعالى باشد و بخواهد در جهت مصلحت عمومى هم قدم بردارد. اگر در برابر مصیبت ها استقامت بخرج دهد و به کوشش و تلاش پیگیر خویش ادامه دهد، بهروزى و پیروزى از آن اوست و گرنه، جز زحمت و زیان چیزى عاید او نمى شود. خداوند متعال در ستایش پایدارى و استقامت مى فرماید: (ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الاّ تخافوا ولا تخزنوا وابشرو بالجنة التى کنتم توعدون نحن اولیاؤکم فى الحیوة الدنیا وفى الآخرة و لکم فیها ما تشتهى انفسکم ولکم فیها ما تدعون نزلاً من غفور رحیم(5).

یعنى: آنان که گفتند: پروردگار ما الله است و بر این سخن پا برجاى ماندند، فرشتگان پى در پى بر آنان فرود آیند که نترسند و غم به دل راه ندهید و مژده دهید که به بهشتى که به شما وعده داده بودند، رسیده اید ما دوستان شمائیم در دنیا و آخرت و در بهشت هرچه دلتان بخواهد و اراده کنید در اختیارتان است.

20 ـ اخلاق:

علماى اخلاق به تفصیل همه صفات و حالات خوب را در کتابهاى مفصل علم اخلاق برشمرده اند و راه پیدا کردن آن صفات و رسیدن به آن حالات راهم نشان داده اند. آیات قرآن و احادیث نبوى و فرمایشات ائمه طاهرین هم بیشتر به اخلاقیات مربوط مى شوند.

 

1 ـ رجوع شود به کتاب (معراج السعاده) تألیف مرحوم ملا احمد نراقى(ره). به تصحیح مرحوم حاج میرزا ابوالحسن شعرانى(ره) تهران، اسلامیه،1332 ق.ص71 ـ 74.

2 ـ سوره بقره: آیه 143.

3 ـ سوره مجادله: آیه 11.

4 ـ نهج البلاغه با ترجمه آقاى محمد على انصارى قمى (تهران، اسلامیه) ج6 ص1053.

5 ـ سوره فصّلت آیات30 ـ 32.

منبع :کتاب "ما هو الاسلام"

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۹/۰۹
فرهنگ معاشرت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی