فرهنگ زندگی

سبک زندگی بخش اصلی یک تمدن است.

فرهنگ زندگی

سبک زندگی بخش اصلی یک تمدن است.

سبک زندگی اسلامی

آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

هدف نظام اسلامی 13

947- خط کلى نظام اسلامى؛ رسیدن به تمدن اسلامى‏ 13

949- تحقق کامل تمدّن‏ اسلامى‏ در دوران ظهور حضرت بقیةاللّه ارواحنافداه 13

23-7-91-دو بخش اصلی تمدن.. 14

23-7-91- بخش اصلی تمدن اسلامی.. 14

17-9-87- تمدن اسلامی در راه است... 15

6-8-83-مراحل انقلاب اسلامی.. 15

16-11-81- آزاداندیشی و آزادی بیان.. 16

19-6-76-علم و معنویت هدف تمدن اسلامی.. 16

نقش و جایگاه روحانیت در نظام 17

نقش حوزه های علمیه: 17

93 - حوزه‏هاى علمیه؛ قوام اصلى نظام در گذشته، حال و آینده‏ 17

95- آینده‏ى بلند مدت نظام در گرو سه عنصر اصلى حوزه‏: 17

1. معنای فقه: 17

145-پاسخ به نیازهاى قانونى و نظریه اى نظام‏ 18

147-تامین نیاز حوزه و جامعه: مرجع، مدرّس، محقّق، قاضى و مبلّغ‏ 19

148-دفاع از مبانى انقلاب و اسلام در برابر هجوم فکرى دشمنان‏ 20

153-لزوم تشکیل بانک اطلاعات براى تامین نیازهاى فکرى جامعه و جهان‏ 21

154- حضور فعال در میدان مبارزه با تهاجم فرهنگى‏ 21

160-نقش حوزه در تربیت مدیران عالى و میانى نظام‏ 22

434-حوزه متولى پاسخ به سؤالات درباره پایه تفکر اسلامی و مبانی نظام و ...‏ 23

434-وظیفه‏ى حوزه؛ قرار گرفتن در متن حوادث علمى جهان‏ 23

967-تلاش براى تکمیل و رفع نواقص نظام اسلامى و پرهیز از تضعیف انقلاب‏ 24

968-ایجاد صلاحیت هاى لازم و پیش بینى براى مقابله با بحرانهاى فکرى در طلاب‏ 25

952- نقش روحانیت و حوزه در ساخت تمدن اسلامى‏ 25

111- وظیفه‏ى استثنایى روحانیت در زمان حاضر. 26

112- صدمه دیدن اسلام در صورت ضعف عمل جمهورى اسلامى‏ 26

115- نقش اول روحانیت و حوزه در تحقق اسلامیت نظام‏ 26

200- حضور فعال روحانیت؛ شرط بقاى نظام و استقلال کشور 26

200- لزوم بررسی شرایط تاثیر روحانیت... 27

204- نقاط مثبت روحانیت... 27

132- حفظ آبروى هزار ساله ى روحانیت شیعه با رعایت زى طلبگى‏ 27

134- دقت در موضع گیرى ها 28

140- لزوم مشخص بودن هدف و چشم انداز برای حوزه و طلاب... 28

وحدت حوزه و دانشگاه 28

165- سه واژه‏ى بسیار مهم در انقلاب؛ وحدت، حوزه و دانشگاه‏ 29

165- توحید؛ پایه‏ى وحدت در جامعه‏ى اسلامى‏ 29

167- به هم پیوستگى هزار ساله‏ى علم و دین در ایران‏ 29

168- استعمار؛ عامل جدایى حوزه و دانشگاه‏ 29

169- آسیبهای حوزه و دانشگاه به سبب دوری از هم.. 29

172- معنای وحدت حوزه و دانشگاه 30

نقش شورای مدیریت.. 31

1055-وظیفه‏ى شوراى مدیریت نسبت به فعال کردن نهضت‏ پاسخ‏ به‏ سؤالات‏ نظرى‏ و عملى جامعه در حوزه‏ 31

638-لزوم برنامه ریزى براى وظایف مختلف حوزه‏ 31

نقش جامعه مدرسین.. 32

101- جامعه‏ى مدرسین؛ مغز متفکر و چشم بیناى نظام‏ 32

طرح هجرت و توسعه حوزه های شهرستانها: 32

19/7/91- ضرورت... 32

19/7/91- راهکارها 33

معنا،ضرورت ها، ملزومات،متولیان حوزه متحول 34

معنای حوزه متحول(انتظارات از حوزه ایده آل) 34

145- معنای صحیح تحول و نوسازی حوزه: (انتظارات از حوزه متحول) 34

ضرورت: 34

تحقق انتظارات چهار گانه از حوزه 34

159- ضرورت سازمان یافتن حوزه براى برآوردن انتظارات از حوزه‏ 34

209- ضرورت تکمیل و آینده نگری در کار حوزه ها 35

سه وظیفه در برابر حوزه‏=» در جمع برخی از نخبگان حوزه سال74. 35

664- وظیفه اول و دوم: حفظ و ترمیم حوزه‏ 35

665- وظیفه سوم:رشد دادن به حوزه‏ 36

665- زنده بودن حوزه؛ شرط حفظ، ترمیم و بالندگى آن‏ 36

تحلیل وضعیت کنونى حوزه و رفع اشکالات آن. 36

اشکال اول حوزه امروز : عقب بودن از زمان خود. 36

668- عقب بودن حوزه امروز از لحاظ فقهی و کلامی از دنیاى زمان خود. 36

670- عقب بودن حوزه از دنیا در زمینه ى نگارش کتب اخلاقى‏ 37

670- عقب بودن حوزه در زمینه ى حقوق از حقوق دنیا 37

671- عقب بودن حوزه در زمینه ى علوم فلسفى و کلامى‏ 38

اشکال دوم حوزه امروز: عدم استفاده از نیروى انسانى موجود. 38

نارسایی های آشکار حوزه 38

672- الف)عدم گسترش کمّى روحانیت‏ متناسب با نیاز جامعه. 38

673- ب) عدم گسترش محتوایى حوزه‏ 39

674- ج) عدم گسترش در نشر و تبلیغ‏ 39

لزوم استفاده‏ى از فرصت ها 39

136- قدمت تفکر اصلاح حوزه‏ (از زمان آقا سید ابوالحسن اصفهانی در نجف: 1320 ش) 40

138- پیرزی انقلاب و انقطاع بهانه ها ؛ لزوم تلاش براى مدرنیزه کردن حوزه منطبق با نیازها 40

682- بهره گیری از فرصت حکومت اسلامی و فضای پذیرش تحول در حوزه‏ 40

683- لزوم استقلال حوزه از دولت‏ 40

684- مؤاخذه‏ى خداوند؛ عقوبت بى توجهى نسبت به علاج مشکلات حوزه‏ با وجود فرصت تحول.. 41

ملزومات: 41

685- الف) قبول درد 41

685- ب) همت گماشتن براى علاج‏ 41

685- ج) بیدار شدن روح کار در فضلاى جوان حوزه‏ 42

متولیان: 42

رهبر انقلاب.. 42

139- احساس وظیفه‏ى رهبرى نسبت به تحول در حوزه‏ 42

مسئولیت همه مردم 42

138- همه مسئولیت دارند حتی مومنان و مسئولان کشور 42

مسئولیت ویژه حوزویان. 42

667- همه مسئولند ولی لزوم تفکر خود حوزویان نسبت به مسائل حوزه‏ 42

144- لازمه‏ى تحول؛ همکارى مراجع عظام، جامعه‏ى مدرسین، شوراى مدیریت و طلاب‏ 43

الف) بزرگان حوزه‏ 43

ب) طلاب، فضلای جوان و اساتید‏ 43

693- فضلای جوان.. 43

436- لزوم انجام تلاش سریع و پرمغز براى تحول در حوزه‏ از سوی همه فضلا، مدرسان و آدم های دلسوز 43

140- نقش برجسته طلاب و مجمع نمایندگان طلاب البته زیر نظر مراجع.. 44

ج) دستگاه مدیریت و شوراى عالى حوزه‏ 44

686- مدیریت تحول توسط یک مرکز مشخّص‏ (مدیریت حوزه) 44

144- نقش جامعه مدرسین.. 45

اصول و راهبردهای کلی حوزه متحول 45

دغدغه های مقام معظم رهبری درباره انقلاب و حوزه

هدف نظام اسلامی

947- خط کلى نظام اسلامى؛ رسیدن به تمدن اسلامى‏

مطلب اوّل این است که خط کلّى نظام اسلامى چیست؟ اگر بخواهیم پاسخ این سؤال را در یک جمله ادا کنیم، خواهیم گفت خط کلّى نظام اسلامى، رسیدن به تمدّن اسلامى است.

949- تحقق کامل تمدّن‏ اسلامى‏ در دوران ظهور حضرت بقیةاللّه ارواحنافداه

البته تمدّن‏ اسلامى‏ به صورت کامل در دوران ظهور حضرت بقیةاللّه ارواحنافداه است. در دوران ظهور، تمدّن حقیقى اسلامى و دنیاى حقیقى اسلامى به وجود خواهد آمد. بعضى کسان خیال مى‏کنند دوران ظهور حضرت بقیةاللّه، آخرِ دنیاست! من عرض مى‏کنم دوران ظهور حضرت بقیةاللّه، اوّلِ دنیاست؛ اوّلِ شروع حرکت انسان در صراط مستقیم الهى است؛ با مانع کمتر یا بدون مانع؛ با سرعت بیشتر؛ با فراهم بودن همه‏ى امکانات براى این حرکت. اگر صراط مستقیم الهى را مثل یک جاده‏ى وسیع، مستقیم و هموارى فرض کنیم، همه‏ى انبیا در این چند هزار سال گذشته آمده‏اند تا بشر را از کوره‏راهها به این جاده برسانند. وقتى به این جاده رسید، سیرْ تندتر، همه‏جانبه‏تر، عمومى‏تر، موفقتر و بى‏ضایعات یا کم‏ضایعات‏تر خواهد بود. دوره‏ى ظهور، دوره‏اى است که بشریّت مى‏تواند نفس راحتى بکشد؛ مى‏تواند راه خدا را طى کند؛ مى‏تواند از همه‏ى استعدادهاى موجود در عالم طبیعت و در وجود انسان به شکل بهینه استفاده کند

23-7-91-دو بخش اصلی تمدن

این تمدن نوین دو بخش دارد: یک بخش، بخش ابزارى است؛ یک بخش دیگر، بخش متنى و اصلى و اساسى است. به هر دو بخش باید رسید.

آن بخش ابزارى چیست؟ بخش ابزارى عبارت است از همین ارزشهائى که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح میکنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسى و نظامى، اعتبار بین‌المللى، تبلیغ و ابزارهاى تبلیغ؛ اینها همه بخش ابزارى تمدن است؛ وسیله است. البته ما در این بخش در کشور پیشرفت خوبى داشته‌ایم. کارهاى زیاد و خوبى شده است؛ هم در زمینه‌ى سیاست، هم در زمینه‌ى مسائل علمى، هم در زمینه‌ى مسائل اجتماعى، هم در زمینه‌ى اختراعات - که شما حالا اینجا نمونه‌اش را ملاحظه کردید و این جوان عزیز براى ما شرح دادند - و از این قبیل، الى ماشاءاللّه در سرتاسر کشور انجام گرفته است. در بخش ابزارى، على‌رغم فشارها و تهدیدها و تحریمها و این چیزها، پیشرفت کشور خوب بوده است.

اما بخش حقیقى، آن چیزهائى است که متن زندگى ما را تشکیل میدهد؛ که همان سبک زندگى است که عرض کردیم. این، بخش حقیقى و اصلى تمدن است؛ مثل مسئله‌ى خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزى، تفریحات، مسئله‌ى خط، مسئله‌ى زبان، مسئله‌ى کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسى، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانه‌اى که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاى ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛ اینها آن بخشهاى اصلى تمدن است، که متن زندگى انسان است.

23-7-91- بخش اصلی تمدن اسلامی

تمدن نوین اسلامى - آن چیزى که ما میخواهیم عرضه کنیم - در بخش اصلى، از این چیزها تشکیل میشود؛ اینها متن زندگى است؛ این همان چیزى است که در اصطلاح اسلامى به آن میگویند: عقل معاش. عقل معاش، فقط به معناى پول در آوردن و پول خرج کردن نیست، که چگونه پول در بیاوریم، چگونه پول خرج کنیم؛ نه، همه‌ى این عرصه‌ى وسیعى که گفته شد، جزو عقل معاش است. در کتب حدیثىِ اصیل و مهم ما ابوابى وجود دارد به نام «کتاب‌العشرة»؛ آن کتاب‌العشرة درباره‌ى همین چیزهاست. در خود قرآن کریم آیات فراوانى وجود دارد که ناظر به این چیزهاست .

خب، میشود این بخش را به منزله‌ى بخش نرم‌افزارى تمدن به حساب آورد؛ و آن بخش اول را، بخشهاى سخت‌افزارى به حساب آورد. اگر ما در این بخشى که متن زندگى است، پیشرفت نکنیم، همه‌ى پیشرفتهائى که در بخش اول کردیم، نمیتواند ما را رستگار کند؛ نمیتواند به ما امنیت و آرامش روانى ببخشد؛ همچنان که مى‌بینید در دنیاى غرب نتوانسته. در آنجا افسردگى هست، ناامیدى هست، از درون به هم ریختن هست، عدم امنیت انسانها در اجتماع و در خانواده هست، بى‌هدفى و پوچى هست؛ با اینکه ثروت هست، بمب اتم هست، پیشرفتهاى گوناگون علمى هست، قدرت نظامى هم هست. اصل قضیه این است که ما بتوانیم متن زندگى را، این بخش اصلى تمدن را اصلاح کنیم. البته در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛ در این زمینه، ما مثل بخش اول حرکت نکردیم، پیشرفت نکردیم. خب، باید آسیب‌شناسى کنیم؛ چرا ما در این بخش پیشرفت نکردیم؟

17-9-87- تمدن اسلامی در راه است

من با اطمینان کامل مى‏گویم: این هنوز آغاز کار است، و تحقق کامل وعده‏ى الهى یعنى پیروزى حق بر باطل و بازسازى امت قرآن و تمدن نوین اسلامى در راه است: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِى ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِى لا یُشْرِکُونَ بِى شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ »

نشانه‏ى این وعده‏ى تخلف‏ناپذیر در اولین و مهم‏ترین مرحله، پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و بناى بلندآوازه‏ى نظام اسلامى بود که ایران را به پایگاه مستحکمى براى اندیشه‏ى حاکمیت و تمدن اسلامى تبدیل کرد. سر بر آوردن این پدیده‏ى معجزآسا، درست در اوج هیاهوى مادى‏گرى و اسلام‏ستیزىِ چپ و راست فکرى و سیاسى، و آنگاه مقاومت و استحکام آن در برابر ضربات سیاسى و نظامى و اقتصادى و تبلیغاتى که از همه سو نواخته مى‏شد، در دنیاى اسلام امیدى تازه برانگیخت و شورى در دلها پدید آورد. هرچه زمان گذشته، این استحکام- به‏ حول و قوه‏ى الهى- بیشتر و آن امید ریشه‏دارتر شده است. در طول سه دهه‏اى که بر این ماجرا مى‏گذرد، خاورمیانه و کشورهاى مسلمان آسیا و آفریقا، صحنه‏ى این هماوردى پیروزمندانه است.

6-8-83- مراحل انقلاب اسلامی

ما یک انقلاب اسلامى داشتیم، بعد نظام اسلامى تشکیل دادیم، مرحله‏ى بعد تشکیل دولت اسلامى است، مرحله‏ى بعد تشکیل کشور اسلامى است، مرحله‏ى بعد تشکیل تمدن بین‏الملل اسلامى است. ما امروز در مرحله‏ى‏ دولت اسلامى و کشور اسلامى قرار داریم؛ باید دولت اسلامى را ایجاد کنیم. امروز دولت ما- یعنى مسئولان قوه‏ى مجریه، قوه‏ى قضائیه، قوه‏ى مقنّنه، که مجموع این‏ها دولت اسلامى است- سهم خوبى از حقایق اسلامى و ارزشهاى اسلامى را دارد؛ اما کافى نیست؛ اولش خود من. باید بیشتر به سمت اسلامى شدن، مسلمان شدن و مؤمنانه و مسلمانانه زندگى کردن برویم. باید به سمت زندگى علوى برویم. رفتن به سمت زندگى علوى معنایش این نیست که اگر آن روز لُنگ مى‏بستند و راه مى‏رفتند، امروز هم لُنگ ببندیم و راه برویم؛ نه، امروز دنیا پیشرفته است. باید روح زندگى علوى- یعنى عدالت، تقوا، پارسایى، پاک‏دامنى، بى‏پروائىِ در راه خدا و میل و شوق به مجاهدتِ در راه خدا- را در خودمان زنده کنیم؛ باید به سمت این‏ها برویم؛ این اساسِ کار ماست. و به شما عرض کنم، در آن صورت کارآمدى جمهورى اسلامى هم مضاعف خواهد شد؛ چون مشکل اساسى‏اى که ممکن است براى نظام اسلامى پیش بیاید، کارآمدى در نگاه جهانى است؛ بگویند آیا توانستند این کار را بکنند، توانستند آن کار را بکنند؟ اگر ما قدم‏به‏قدم تحول درونى خود را جدى بگیریم و پیش ببریم و پایبندى خود را به ارزشها و اصولِ خود عملًا نشان دهیم، کارایى و توفیقات ما هم بیشتر خواهد شد. البته دشمنان نمى‏خواهند؛ جنجال و هیاهو مى‏کنند؛ اهمیتى هم ندارد.

16-11-81- آزاداندیشی و آزادی بیان

آن روز که سهم «آزادى»، سهم «اخلاق» و سهم «منطق»، همه یکجا و در کنار یکدیگر اداء شود، آغاز روند خلاقیت علمى و تفکر بالنده دینى در این جامعه است و کلید جنبش «تولید نرم‏افزار علمى و دینى» در کلیه علوم و معارف دانشگاهى و حوزوى زده شده است.بى‏شک آزادى‏خواهى و مطالبه فرصتى براى اندیشیدن و براى بیان اندیشه توأم با رعایت «ادب استفاده از آزادى»، یک مطالبه اسلامى است و «آزادى تفکر، قلم و بیان»، نه یک شعار تبلیغاتى بلکه از اهداف اصلى انقلاب اسلامى است. من عمیقاً متأسفم که برخى میان مرداب «سکوت و جمود» با گرداب «هرزه‏گوئى و کفرگوئى»، طریق سومى نمى‏شناسند و گمان مى‏کنند که براى پرهیز از هریک از این دو، باید به دام دیگرى افتاد. حال آنکه انقلاب اسلامى آمد تا هم «فرهنگ خفقان و سر جنبانیدن و جمود» و هم «فرهنگ آزادى بى‏مهار و خودخواهانه غربى» را نقد و اصلاح کند و فضائى بسازد که در آن، « آزادى بیان»، مقید به «منطق و اخلاق و حقوق معنوى و مادى دیگران» و نه به هیچ‏چیز دیگرى، تبدیل به فرهنگ اجتماعى و حکومتى گردد و حریت و تعادل و عقلانیت و انصاف، سکه رائج شود تا همه اندیشه‏ها در همه حوزه‏ها فعال و برانگیخته گردند و «زاد و ولد فرهنگى» که به تعبیر روایات پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت ایشان (علیهم‏السّلام)، محصول «تضارب آراء و عقول» است، عادت ثانوى نخبگان و اندیشه‏وران گردد. به‏ویژه که فرهنگ اسلامى و تمدن اسلامى همواره در مصاف با معضلات جدید و نیز در چالش با مکاتب و تمدنهاى دیگر، شکفته است و پاسخ به شبهه نیز بدون شناخت شبهه، ناممکن است

19-6-76-علم و معنویت هدف تمدن اسلامی

ما در تمدّن اسلامى و در نظام مقدّس جمهورى اسلامى که به سمت آن تمدّن حرکت مى‏کند، این را هدف گرفته‏ایم که دانش را همراه با معنویّت پیش ببریم . اینکه مى‏بینید دنیاى غرب نسبت به پایبندى ما به معنویّت، حسّاس است؛ بر دین‏دارى ما اسم تعصّب و تحجّر مى‏گذارد و علاقه‏مندى ما به مبانى اخلاقى و انسانیت را مخالفت با حقوق بشر قلمداد مى‏کند، به خاطر آن است که این روش، ضدّ روش آن‏هاست. آن‏ها علم را پیش بردند البته کار مهمّ و بزرگى بود اما جداى از اخلاق و معنویّت بود و شد آنچه که شد. ما مى‏خواهیم علم با اخلاق پیش برود. دانشگاه همچنان که مرکز علم است، مرکز دین و معنویّت هم باشد . متخرّجِ دانشگاههاى کشور، مثل متخرّجِ حوزه‏هاى علمیه، دین‏دار بیرون بیاید. این، آن چیزى است که آن‏ها نمى‏پسندند و نمى‏خواهند. به همین خاطر، سالهاست که با انواع تهمتها، به جمهورى اسلامى تهمت مى‏زنند. این تهمتها آن‏قدر مکرّر شده که براى شنوندگان تهوّع‏آور است! جمهورى اسلامى را به تعصّب و تحجّر و به قول خودشان بنیادگرایى، یعنى خشکى بى‏حدّ و اندازه‏اى که هیچ انعطافى در آن نیست، متّهم مى‏کنند! اسلام را این‏گونه معرفى مى‏کنند؛ در حالى که خشکى آنجاست، زندگى دور از معنویّت و عطوفت و رحمت و انسانیّت آنجاست که حتّى محیط گرم خانواده هم قادر نیست کودکان را در خود نگهدارد.

نقش و جایگاه روحانیت در نظام

نقش حوزه های علمیه:

93 - حوزه‏هاى علمیه؛ قوام اصلى نظام در گذشته، حال و آینده‏

95 - آینده‏ى بلند مدت نظام در گرو سه عنصر اصلى حوزه‏:

الف) فقه‏

فقه جواهرى. فقه صاحب جواهر، به معناى دقت و اتقان کامل در قواعد فقهى و استنتاج منظم فروع از همان قواعدى است که در فقه و اصول مشخص شده است. این فقاهت، دو رکن دارد، که رکن اول آن، اصول معتدل و قوى و آگاه به همه‏ى جوانب استنباط است، و رکن دوم، تطور فقه مى‏باشد و همان چیزى است که امام در معناى اجتهاد و مجتهد و فقیه مى‏فرمودند و تأکید داشتند که مجتهد و فقیه باید با دید باز بتواند استفهامها و سؤالهاى زمانه را بشناسد. سؤال، نصف جواب است. تا شما سؤال زمان را ندانید، ممکن نیست بتوانید در فقه براى آن جوابى پیدا کنید. بنابراین، فهم سؤال و ترتیب جواب مناسب براى آن، مهم است.

ب) تهذیب و اخلاق‏

ج) آگاهی سیاسی

145-پاسخ به نیازهاى قانونى و نظریه اى نظام‏

مطلب اول این است که نظامى بر اساس اسلام تحقق پیدا کرده است و موفقیت و عدم موفقیت آن در دنیا و تاریخ، به حساب اسلام گذاشته خواهد شد؛ چه من و شما بخواهیم و چه نخواهیم. این نظام، بر محور تفکرات اسلامى بنا شده و بایستى بر محور مقررات و بینشهاى اسلامى اداره بشود. این تفکرات و بینشها و مقررات، در کجا بایستى تحقیق و تنقیح بشود؟ این استفهامها، در کجا باید پاسخ داده بشود؟ اگر حوزه‏ى علمیه‏ى قم که امروز در کشور ما و بلکه در عالم تشیع، مادر و محور حوزه‏هاى علمیه است و در درجه‏ى بعد بقیه‏ى حوزه‏ها، تنقیح و تبیین مقررات و احکام و معارف اسلامى را- که نظام با آن‏ها حرکت خواهد کرد- به عهده نگیرند، چه کسى باید به عهده بگیرد؟ حوزه‏ها بایستى این مسئولیت را احساس بکنند.

حوزه، تاکنون این مسئولیت را به صورت مستقیم بر عهده نگرفته است. من، این نکته را به صورت صریح عرض مى‏کنم. غیر مستقیم به عهده گرفته است؛ ولى مستقیم نه. در حوزه‏ها کسانى هستند که کار و تلاش مى‏کنند و از لحاظ فکرى، مشکلات و گره‏هاى نظام را با مباحث خود باز مى‏کنند. کسانى از حوزه‏ها متخرج شده‏اند و به سراسر کشور یا در داخل تشکیلات گوناگون نظام رفته‏اند و کار مى‏کنند؛ اما حوزه- بما هى حوزه- هنوز تنظیم و تدوین مقررات اسلامى و نظام ارزشى اسلام و اخلاق عمومى‏یى را که ما مى‏خواهیم ملت داشته باشند و متکى به مدارک قطعى شرع باشد و دیگر جاى بحث و لَیت و لعلّ و لِمَ و بِمَ نداشته باشد، متکفل نشده و الگوى زندگى اسلامى را ارایه نداده است. هى به ما مى‏گویند: الگوى زندگى اسلامى را بدهید. چه کسى باید این کار را بکند؟ طبیعى است که حوزه باید در این جهت گام بردارد.

حوزه باید مراکز متعدد تحقیقاتى داشته باشد تا در تمام این زمینه‏ها، مثل یک مجموعه‏ى تولیدى مرتب و مدرن کار کند و محصول بدهد. اگر چنانچه دستگاه در مسأله‏یى دچار سؤال شد- مثل مسأله‏ى زمین و موسیقى و در یک چارچوب وسیع‏تر، سیستم اقتصادى و روابط خارجى و ارتباط با ملتها و مسائل پولى و ارزشهاى کارگزارانِ حکومت و صدها مسئله از این قبیل که هر دستگاهى همواره با این سؤالات از لحاظ مبنایى مواجه است که ما بر چه اساسى قانون بگذرانیم و بر چه اساسى مقررات ادارى بگذاریم و بر چه اساسى عمل بکنیم- بداند که مرکزى این‏گونه سؤالها را جواب مى‏دهد.

147-تامین نیاز حوزه و جامعه: مرجع، مدرّس، محقّق، قاضى و مبلّغ‏

مطلب دوم در باب کارهاى اصلى‏اى است که باید از حوزه توقع داشته باشیم. ما وقتى به تصویر دنیاى اسلامى کشورمان نگاه مى‏کنیم، پنج کار اصلى را مى‏بینیم که باید انجام آن را از حوزه توقع داشته باشیم. از آن پنج کار، سه کار است که خود حوزه براى بقاى خودش، تقریباً به آن‏ها احتیاج دارد و دو کار دیگر را بیرون حوزه بدان احتیاج دارند. البته، این تعریف و تقسیم‏بندى‏یى که ما مى‏کنیم، جامع و مانع نیست.

کار اول، عبارت از مرجعیت و افتاست. مردم همیشه محتاج مرجع و مفتى هستند و حوزه متکفل تربیت و تولید مرجع و مفتى است.

کار دوم، تربیت مدرّس است. حوزه، طبعاً مدرّسانى لازم دارد که باید در خود حوزه تربیت بشوند.

کار سوم، تحقیق و تألیف در مسائل علمى است؛ چه کارهایى که از بیرون به حوزه عرضه مى‏شود و چه کارهایى که متعلق به خود حوزه است و به محققان و مؤلفانى که کتابهایى بنویسند، احتیاج دارد و چه کتابهایى که براى بیرون حوزه لازم است و چه کتابهایى که حاوى تحقیقات جدید در مسائل فقهى است و شیوه‏ى نوین استنباط را بیان مى‏کند- که امام در همین پیام و یکى از پیامهاى قبلیشان به آن اشاره کردند- و چه کتابهاى درسى. این سه کار، بیشتر به درون حوزه توجه دارند؛ ولى دو کار دیگر به بیرون حوزه نگاه مى‏کنند.

کار چهارم، مسأله‏ى قضاست. سیستم قضائى اسلامى، فقیه و مجتهد و عادل را مى‏طلبد. قضاى اسلامى این است. آن وقتى‏که ما مجتهد و مفتى و صاحب‏نظر نداریم، به قاضى مأذون مِن قِبَل المجتهد اکتفا مى‏کنیم. این از باب ضرورت است که «الضّرورات‏

تبیح المحذورات». آن وقتى‏که قاضى عادل قطعى نداریم، به آنکه مورد اعتماد باشد، اکتفا مى‏کنیم؛ و الّا باید فقیه و مجتهد عادل، منصب قضا را به عهده بگیرد. پس، این هم کار دیگر حوزه‏هاى علمیه است که بایستى دائماً یک رشته از رشته‏هاى پنج‏گانه‏ى آن، براى این مهم کار کند.

کار پنجم، تبلیغ در سطح وسیع و به شیوه‏ى مطلوب و مدرن است که در مطلب سوم، شأن تبلیغ و ابعاد گوناگون تبلیغى را که امروز از ما متوقع است، توضیح خواهم داد.

148-دفاع از مبانى انقلاب و اسلام در برابر هجوم فکرى دشمنان‏

این انقلاب، با این عظمت و ابعاد و آثار عملى، از لحاظ ارایه‏ى مبانى فکرى خودش، یکى از ضعیف‏ترین و کم‏کارترین انقلابها و بلکه تحولات دنیاست. مثلًا وقتى بازار مشترک به وجود مى‏آید، دهها کتاب و جزوه و تحقیق و فیلم، در باب مبانى فکرىِ این کار، در سطوح مختلف منتشر مى‏شود و براى اقتصاددان‏ها و سیاستمدارها و عامه‏ى مردم و جهانِ مصرف‏کننده و تولیدکننده ارسال مى‏شود. مگر بازار مشترک چیست؟ آیا غیر از این است که چند کشور دور هم نشسته‏اند و مثل چند تاجر باهم تجارت مى‏کنند و مبادلات بازرگانى دارند؟ بازار مشترک، مثال کوچکى در دنیاست؛ ولى اگر شما انقلاب‏هاى بزرگ دنیا را هم در نظر بگیرید، بازهم مشخص مى‏شود که ما کم کار کرده‏ایم

....

ما چه کار کردیم؟ کارى که ما در این زمینه کردیم، واقعاً خیلى کم است. گاهى انسان دلش نمى‏آید که بگوید در حد صفر؛ چون واقعاً کسانى با اخلاص کارهایى کرده‏اند. اما اگر نخواهیم ملاحظه‏ى این جهات عاطفى را بکنیم، باید بگوییم یک‏ذره بیشتر از صفر و خیلى خیلى کم کار شده است . البته، این کم‏کارى دلایلى دارد: بعضى از روشن‏فکران و متفکران اصلى را در اول کار از ما گرفتند و بعضى از آن‏ها نیز مشغول کارهاى گوناگون اجرایى شدند؛ اما اساس قضیه این است که ما تولید نکردیم. یازده سال از انقلاب مى‏گذرد؛ خوب بود که صدها نویسنده‏ى اسلامى، مبانى اسلام را بنویسند- چون انقلاب ما اسلامى است- و منتشر بکنند. مى‏بایست تربیت مى‏کردیم که نکردیم. این، یکى از کارهاى حوزه است. نمى‏خواهم بگویم کسانى که بیرونِ حوزه‏ها نشسته‏اند، مسئولیتى ندارند؛ اما بیشترین مسئولیت را حوزه‏ى علمیه- و بیش از همه قم- دارد . قم بایستى محصول وافرى در این زمینه مى‏داد.

...

هرچه مرحوم «سیّد شرف الدین» و مرحوم «امینى» نوشته، همان است دیگر. البته، هرکدام از آن کتابها براى جاهایى به درد مى‏خورد؛ اما نکته این است که ما به صورت مدرن و طبق نیازهاى امروز، از حق خود و تشیّع و اعتقاد و انقلاب و اسلام و حتّى اماممان دفاع نکردیم. امام را متهم کردند که مى‏گوید: پیامبران ناموفق بودند (!)

ما چند جلد کتاب در جواب این اتهام نوشتیم و به دنیا ارایه دادیم و پخش کردیم؟ پس، ببینید این‏ها کارهاى حوزه است. ما باید این‏ها را باور کنیم.

آقایان! ما تا کى به سازمان تبلیغات و وزارت ارشاد فشار بیاوریم که بنویسید و بدهید؟ آن‏ها مى‏گویند: نمى‏توانیم. راست هم مى‏گویند، کار آن‏ها نیست؛ کار حوزه و طلبه است. این‏گونه کارها باید در آنجاها انجام بگیرد.

153-لزوم تشکیل بانک اطلاعات براى تامین نیازهاى فکرى جامعه و جهان‏

من از آقایان سؤال مى‏کنم که آیا مى‏دانید امروز در درجه‏ى اول، چند عنوان کتاب براى دنیاى اسلام لازم است؟ گمان نمى‏کنم کسى از شما بداند. من شاید از بعضى از شما یک‏ذره بیشتر بدانم؛ اما به طور دقیق نمى‏دانم. حوزه هم نمى‏داند. اگر من ندانم، عیب نیست؛ ولى اگر حوزه نداند، عیب است. حوزه‏ى علمیه باید بداند که مثلًا امروز پنجاه عنوان کتاب وجود دارد. در درجه‏ى اول، ما باید در پنجاه موضوع و در درجه‏ى دوم، در صد و بیست موضوع کتاب نوشته باشیم یا بنویسیم.

باید به تناسب تهمتهایى که به ما مى‏زنند و به تناسب فحشهایى که به ما مى‏دهند و به تناسب کتابهایى که علیه ما مى‏نویسند، نیازها را بدانیم. مرکز و بانک اطلاعات حوزه کجاست که این‏ها را نگاه کند و در باره‏ى آن موضوعات تحقیق نماید و بنویسد؟

یکى از کارهایى که حوزه باید انجام بدهد، همین است. یعنى مرکزى داشته باشد و کتابهایى را که در دنیا راجع به انقلاب نوشته‏اند، جمع کند؛ چه آن‏هایى که مستقیماً در باره‏ى انقلاب است و چه آن‏هایى که به خاطر انقلاب، به شیعه و یا اسلام فحش داده‏اند و چه کتابهایى که از ما تعریف کرده‏اند و نقاط قوّت ما را- که بعضاً خودمان هم از آن‏ها غافل بوده‏ایم- یادآور شده‏اند.

در این مرکز، محققان حوزه باید مشابه این کتابها را نیز در داخل کشور جمع‏آورى کنند و مورد بررسى قرار دهند. وقتى‏که محقق مى‏گوییم، فوراً ذهن به سمت‏ پیرمردهاى از کار افتاده نرود. محققان جوان- مثل خود شما- بنشینند این‏ها را تقسیم‏بندى کنند و تفکر و ذهنیت انقلاب و به تعبیر اروپایى آن ، ایدئولوژى انقلاب را- که متأسفانه هنوز معادل فارسى آن را پیدا نکرده‏ایم- تدوین کنند و آن را- نه در یک جلد کتاب و نه با یک بیان- بیرون بدهند؛ که اگر از ما پرسیدند: انقلابتان چیست؟ بگوییم این است. اگر شما چنین کارى نکردید، دیگرانى که غالباً صلاحیت ندارند، خواهند کرد.

154- حضور فعال در میدان مبارزه با تهاجم فرهنگى‏

مطلب چهارم این است که امروز تهاجم فرهنگى عظیمى علیه اسلام هست که ارتباط مستقیمى با انقلاب ندارد. این تهاجم، وسیع‏تر از انقلاب و علیه اسلام است. چیز عجیب و فوق‏العاده‏یى است که با تمام ابعاد فرهنگى و اجتماعى و سیاسى، علیه اسلام- و حتّى اسلامى که در توده‏ى مردم الجزائر نفوذ دارد- وارد کارزار شده است. فقط یک استثنا دارد و آن اسلامِ وابسته به دستگاه‏هاى استعمارى و فهدگونه است؛ و الّا حتّى اسلام‏هاى به معناى اعتقاد عوامانه‏ى مردم هم مورد تهاجم است؛ چه برسد به اسلام ناب و انقلابى- و به تعبیر آن‏ها اسلام ایران- که دیگر وضعش روشن است.

در حال حاضر، یک جبهه‏بندى عظیم فرهنگى که با سیاست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانه‏ها همراه است، مثل سیلى راه افتاده تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامى نیست. بسیج عمومى هم در آنجا هیچ تأثیرى ندارد. آثارش هم به‏گونه‏اى است که تا به خود بیاییم، گرفتار شده‏ایم . مثل یک بمب شیمیایى نامحسوس و بدون سروصدا عمل مى‏کند. فرض کنید در محوطه‏یى یک بمب شیمیایى بیفتد که احدى نفهمد که این بمب در آنجا افتاد؛ ولى پس از هفت، هشت ساعت ببینند صورتها و دستهاى همه تاول زده است.

الآن در مدرسه‏ها و داخل خیابانها و جبهه‏ها و حوزه‏هاى علمیه و دانشگاههاى ما، ناگهان نشانه‏هاى این تهاجم تبلیغى و فرهنگى را خواهید دید. الآن مقدارى هم آن را مى‏بینید و بعداً هم بیشتر خواهد شد. یک کتاب چاپ مى‏شود، یک فیلم تولید مى‏شود و به صورت ویدئو داخل کشور مى‏آید و زمینه‏ى چنین تهاجمى را فراهم مى‏کند. دیشب یکى از آقایان مى‏گفت: وسایل کوچکى اختراع شده که در آن، بیست‏ فیلم ویدئویى به صورت میکروفیلم ضبط مى‏شود و هر فردى مى‏تواند آن را لاى دکمه‏اش مخفى کند و به داخل کشور بیاورد و بین جوانها توزیع کند!

هدف این تهاجم با چنین ابعادى، اسلام و انقلاب و ما هستیم. البته، شکى نیست که مقابله با این تهاجم، پول و بودجه و امکانات و پشتیبانیهاى سیاسى دولت را مى‏خواهد؛ اما دولت پول بدهد و پشتیبانى بکند که چه بشود؟ طبیعى است که فکرى پخش بشود. آن فکر کجا تولید خواهد شد؟ آیا آن هم در دولت است یا در حوزه؟ این‏ها انتظاراتى است که از حوزه مى‏رود.

160-نقش حوزه در تربیت مدیران عالى و میانى نظام‏

البته، یک چیز دیگر هم در اینجا وجود دارد و آن نقش حوزه- غیر از جنبه‏هاى فرهنگى- در اداره‏ى جامعه است. ما نباید از نقش سیاسى حوزه و شخصیتهاى حوزوى در اداره‏ى جامعه غافل شویم. این، چیز مهمى است. شما باید رهبران آینده‏ى انقلاب و کشور را در حوزه بسازید و بپرورانید و فراهم کنید؛ شخصیتهایى که بتوانند رئیس‏جمهور و وزیر و نماینده و نظریه‏پرداز سیاسى باشند . کمااینکه شما ملاحظه مى‏کنید، بعد از پیروزى انقلاب، منهاى شخص شخیص امام بزرگوار- که «لا یعادله احد»- سهم و نقش معممان و متخرجان حوزه در اداره‏ى انقلاب و مسئولیت‏پذیرى در مسائل آن- چه در قانون‏گذاریش، چه در قضایش، چه در قوه‏ى مجریه‏اش و چه در زمینه‏هاى سیاسیش- اگر نگوییم بیشتر است، اقلًّا نقشى برابر با غیر حوزویها داشته‏اند. این‏ها، متخرجان قبل از انقلابند. به قول آن باغبان قدیمى: کاشتند و خوردیم، کاریم و خورند. حوزه، در این مورد چه کرده و چه خواهد کرد؟ البته، در این زمینه حوزه تلاشهاى خوبى داشته است و نمى‏شود آن را منکر شد؛ اما مطمئناً کمتر از آن چیزى است که لازم مى‏باشد.

434-حوزه متولى پاسخ به سؤالات درباره پایه تفکر اسلامی و مبانی نظام و ...‏

برادران عزیز! امروز کارهاى نشده و سؤالهاى بى‏جواب خیلى هست. از اولى که این انقلاب پیروز شد، هرجا رفتیم و هرکس آمد، دیدیم به ما مى‏گوید شما چه مى‏گویید؛ حرفتان چیست . ما باید پایه‏هاى تفکر اسلامى و جهان‏بینى اسلامى و مبانى نظام اسلامى و ارکان و خطوط اصلى انقلاب اسلامى یعنى این تحول و از شکلى به شکل دیگر شدن را توضیح بدهیم؛ بعد ارکان نظام جمهورى اسلامى و اقتصاد و سیاست و روابط جمعى و روابط فردى و اخلاق و فرهنگ و جایگاه علم را در آن توضیح بدهیم؛ همه‏ى این‏ها کار لازم دارد؛ جاى بسیارى از این کارها خالى است؛ این‏ها باید از حوزه‏ى علمیه بجوشد و سرریز بشود.

434-وظیفه‏ى حوزه؛ قرار گرفتن در متن حوادث علمى جهان‏

امروز در دنیا افکارى ارائه مى‏شود و فلسفه‏هایى در زمینه‏هاى گوناگون در ذهنیات، در مسائل اجتماعى، در تاریخ، در اقتصاد مطرح مى‏شود که پاسخهایى هم در این زمینه وجود دارد. هرچند صباحى یک نفر در دنیا سر بلند مى‏کند و کتابى مى‏نویسد؛ کتاب او را به زبانهاى دیگر ترجمه مى‏کنند و چهار نفر هم مروجش مى‏شوند؛ ما چه کار کنیم؟ ما اینجا در مدرسه‏ى فیضیه، یا در حوزه‏ى قم، یا در مسجدمان در فلان شهر کشور بنشینیم، تا ببینیم چه حرفى از خارج آمد که فلان نقطه‏اش اشاره یا تعریضى به مسائل دینى دارد و بنا کنیم همان نقطه را رد کردن؟! این درست است؟! بعد از آنکه کسانى آن را خواندند، دانستند، تدریس کردند، تفهیم کردند؛ یکى هم پیدا شد و آن را ترجمه کرد؛ مدتها هم گذشت و آن ترجمه به دست منِ روحانى رسید؛ تازه حالا بفهمم که در ده سال پیش، بیست سال پیش، چهل سال پیش، در اروپا دانشمندى یا متفکرى یا فیلسوفى یا فیلسوف‏نمایى آمده و به فلان نقطه‏ى اعتقادات من تعرض کرده و من حالا به او جواب بدهم! آیا این روش درستى است؟! یا نه؛ حوزه باید در متن حوادث علمى عالم باشد.

امروز شما باید بدانید و در جریان باشید که مثلًا در مقوله‏ى جامعه‏شناسى، در دنیا چه نظرات و چه ایده‏هایى هست و چه فکرهایى دارد مى‏جوشد. گاهى در این فکرها عناصر مطلوبى هست؛ آن را جذب کنید؛ عناصر نامطلوبى هم هست؛ قبل از آنکه بیاید، دفاع مناسبش را آماده کنید و ذهنیت جامعه را واکسینه نمایید. این‏طور نباشد که وقتى آمد و یک عده رفتند و خواندند و طرف‏دار شدند، ما بگوییم بله، فلان‏کس در فلان قضیه این‏طور گفته و این مطلب به این دلیل و این دلیل و این دلیل، درست نیست؛ اینکه راه برخورد نیست! پس، تحقیق و پژوهش و اطلاع و آگاهى از حقایق و معارف عالم و وضع علمى دنیا، از چیزهایى است که براى حوزه‏ى علمیه لازم است.

حوزه‏ى علمیه نباید از مسائل و جریانات علمى دنیا منزوى باشد؛ باید در متن جریانات علمى باشد. البته این حرف به معناى آن نیست که فردا تک‏تک طلاب قم بگویند خیلى خوب، ما مى‏خواهیم حالا در متن جریانات علمى قرار بگیریم، پس درس‏هامان را زمین بگذاریم و اول یک‏خرده زبان یاد بگیریم و بعد بیاییم! نه، حوزه باید باشد، نه تک‏تک طلاب. مجموعه‏ى حوزه باید مثل یک استخر جداافتاده‏ى از جریانات علمى و فکرى جهان نباشد؛ دریاى عظیمى باشد که جریانهایى به آن وارد

بشوند و جریانهایى هم از آن خارج گردند؛ فکرهایى در آن وارد بشوند و فکرهایى هم از آن خارج گردند. شما باید دنیایى را سیراب کنید؛ حوزه نمى‏تواند کنار بماند. این‏ها چیزهایى است که در مورد حوزه‏ى علمیه‏ى قم هموم ماست. من گاهى که راجع به مسائل حوزه‏ى علمیه فکر مى‏کنم، حقیقتاً یک حال سراسیمگى پیدا مى‏کنم! حوزه خیلى مهم است.

967-تلاش براى تکمیل و رفع نواقص نظام اسلامى و پرهیز از تضعیف انقلاب‏

اوّل این است که حوزه‏ى علمیه باید نظام اسلامى- همین نظام جمهورى اسلامى- را از خود بداند و براى تکمیل و رفع نقص آن، همه‏ى کوشش خود را مبذول کند. این نظام از آن حرکت و نهضت عظیمى پدید آمده است که در همین مدرسه‏ى فیضیّه و در همین مسجد اعظم پایه‏گذارى شد. نظام دینى است؛ نظامى است که بر اساس معارف و احکام دینى و ارزشهاى دینى شکل گرفته است. حوزه در مقابل چنین نظامى نمى‏تواند بى‏تفاوت باشد. هیچ مصلحت و هیچ انگیزه‏ى شخصى یا صنفى یا سیاسى نمى‏تواند و حق ندارد از حمایت حوزه نسبت به نظام مانع شود.

بدتر از حمایت نکردن و درصدد تکمیل بر نیامدن و کمر به اصلاح ضعفهاى نظام نبستن، این است که انسان به دشمنان نظام کمک کند! متأسفانه گاهى دیده مى‏شود که پست‏ترین و رذل ترین و بى‏ارزش ترین دشمنان نظام به وسیله‏ى کسانى تأیید مى‏شوند. چرا؟! به چه بهانه‏اى؟! چون در نظام، فلان نقص وجود دارد؟ وقتى نقص هست، باید دشمن نظام را تأیید کرد، یا باید تلاش کرد تا آن نقص برطرف شود؟ یقیناً مسؤولان نظام، از صدر تا ساقه، ضعفهایى دارند. بنده خودم در اوّلِ صف قرار دارم؛ مجمع ضعفهاى فراوان و عیوب بى‏شمار. در این تردیدى نیست. باید این ضعفها را برطرف کرد؛ باید اینها را جبران کرد؛ باید به رفع عیبها کمک کرد. نمى‏شود گفت یا صددرصد یا هیچ؛ یا باید مثل حکومت امیرالمؤمنین و پیغمبر اکرم علیهم‏السّلام باشد، یا اصلًا نباشد. حکومت کفّار و فسّاق و فجّار و اینها باشد، خوب است؟ این‏که منطقى نیست؛

این‏که گفتنى نیست. این، مسأله‏ى اوّل است. حوزه‏ى علمیه به هیچ بهانه‏اى، با هیچ مصلحت و انگیزه‏اى، درست نیست که به دشمنان نظام کمک کند؛ که البته امروز حوزه‏هاى علمیه مثل کوه پشت سر نظام ایستاده‏اند. امروز مراجع معظّم تقلید، فضلاى بزرگ، شخصیتهاى عالى، طلّاب و فضلاى جوان، در زمینه‏هاى علمى، در زمینه‏هاى سیاسى، هر جایى که نظام احتیاج به پشتیبانى داشته است، با کمال قوّت و شهامت پشتیبانى کرده‏اند.

968-ایجاد صلاحیت هاى لازم و پیش بینى براى مقابله با بحرانهاى فکرى در طلاب‏

دومین چیزى که به نظر بنده جزو واجبات حوزه‏ى علمیه است، این است که حوزه باید بدون فوت وقت، صلاحیت‏هاى لازم را براى مقابله با بحرانهاى فکرى، در حوزه و در میان اعضاى حوزه به وجود آورد. شاید بعضى افراد هستند که نمى‏دانند در میان فضاى ذهنى برخى از جوانها و جامعه چه مى‏گذرد! توجّه ندارند. امروز مراکزى وجود دارد- در داخل و خارج- که اساساً همتشان این است که ذهن جوانها را با مشکلات، با شکوک، با تردیدها و با حرفهاى کم‏محتوا اما خوش‏ظاهر، از مبانى اسلام و مفاهیم الهى دور کنند. حوزه نمى‏تواند این چیزهایى را که مى‏تواند بحران فکرى براى نسل جوان به وجود آورد، ندیده بگیرد.

روزى در این کشور- تقریباً حدود چهل سال قبل- رواج تفکّر الحادىِ مارکسیستى یک بحران بود. هر جا مى‏رفتیم- در دانشگاه، در محیطهاى گوناگون، حتى در بعضى از گوشه کنارهاى بعضى از حوزه‏ها اثر پاى این تفکّر را مى‏دیدیم. عدّه‏ى معدودى متوجه بودند که قضیه چیست؛ با آن مواجهه مى‏کردند، مقابله مى‏کردند. بعد که خطر آشکار شد، آن وقت بزرگانى به فکر افتادند که کارى صورت دهند! مگر ما باید این‏گونه عمل کنیم؟! بگذاریم تا بحران فکرى به وجود بیاید، عدّه‏اى از دلها و ذهنها و ایمانها را تباه کند، بعد ما به فکر بیفتیم؟!

در حوزه‏ى علمیه باید این ظرفیت و این توان به وجود بیاید که بحرانهاى فکرى را پیش بینى کند. بحرانهاى فکرى، مثل بحرانهاى سیاسى نیستند؛ بى سر و صدا و آرام وارد مى‏شوند؛ بتدریج اثر مى‏گذارند؛ ناگهان خودشان را ظاهر مى‏کنند؛ در حالى که علاجشان آسان نیست.

952- نقش روحانیت و حوزه در ساخت تمدن اسلامى‏

مطلب دوم این است که نقش‏آفرینان اصلى در این عرصه چه کسانى هستند؟ ما مى‏خواهیم ببینیم روحانیت در این میان کجا قرار دارد و شما طلّاب جوان و فضلاى جوان- کسانى که نقد ارزشمند جوانى خود را برداشتید و به این حوزه آوردید- مى‏خواهید این سرمایه را براى چه و در کجا مصرف کنید؟ نقش‏آفرینان اصلى در این‏جا چه کسانى هستند؟ ... براى ایجاد یک تمدّن اسلامى- مانند هر تمدّن دیگر- دو عنصر اساسى لازم است: یکى تولید فکر، یکى پرورش انسان. ... حال در آن‏جایى که فکر و انسان باید تولید شود، ببینید نقش‏آفرینان چه کسانى هستند. این نقش‏آفرینان کسانى هستند که باید بتوانند افکار را هدایت کنند. این یک بُعد قضیه است. چون این راه جز با پاى ایمان و نیروى ایمان و عشق طى‏شدنى نیست، باید کسانى باشند که بتوانند روح ایمان را در انسانها پرورش دهند. بدون شک مدیران جامعه جزو نقش‏آفرینانند؛ سیاستمداران جزو نقش‏آفرینانند؛ متفکّران و روشنفکران جزو نقش‏آفرینانند؛ آحاد مردم هر کدام به نحوى مى‏توانند در خور استعداد خود نقش‏آفرینى کنند؛ اما نقش علماى دین، نقش کسانى که در راه پرورش ایمان مردم از روش دین استفاده مى‏کنند، یک نقش یگانه است؛ نقش منحصر به فرد است. مدیران جامعه هم براى این‏که بتوانند درست نقش‏آفرینى کنند، به علماى دین احتیاج دارند. سیاستمداران و فعّالان سیاسى در جامعه نیز همین‏طور. محیطهاى گوناگون علمى و روشنفکرى نیز همین‏طور. برقى از سخن یک عالمِ دینِ پارسا و زمان‏شناس ممکن است بجهد، ظلماتى را از دلى یا دلهایى بزداید؛

111- وظیفه‏ى استثنایى روحانیت در زمان حاضر

خداى متعال وظیفه‏ى دفاع از دین را بر عهده‏ى علما و مرشدان ملت و معلمان امت گذاشته است و این امر اختصاص به زمان و مکان خاصى ندارد و در همه‏ى اقطار اسلامى، دفاع از اسلام و قرآن و شریعت اسلامى در درجه‏ى اول بر عهده‏ى علماست و در هیچ شرایطى از این کار معاف نمى‏شوند، منتها در آن کشورها کار علما آسان‏تر و ساده‏تر است و پیچیدگى کار در نظام اسلامى را ندارد.

112- صدمه دیدن اسلام در صورت ضعف عمل جمهورى اسلامى‏

115- نقش اول روحانیت و حوزه در تحقق اسلامیت نظام‏

در این میان، جامعه‏ى روحانیت و حوزه‏هاى علمیه نقش اول را دارند و مسئولند که اسلام را درست تبیین کنند و هرجا که احتیاج به متصدیان لایق و مؤمن و عارف و آشنا به رموز اسلامى است، آنجا را پُر کنند و مردم را ارشاد و حکومت را نصیحت نمایند و با قدرت معنوى خود، مسیر مشکلات را هموار سازند.

(19/7/91) .... حوزه‌هاى علمیه باید خود را سربازان نظام بدانند، براى نظام کار کنند، براى نظام دل بسوزاند، در خدمت تقویت نظام حرکت کنند؛ و این درست عکس آن چیزى است که سیاست سرویسهاى امنیتى انگلیس و آمریکا و اسرائیل و دیگران و دیگران دنبال میکنند. آنها تلاش میکنند بلکه بتوانند یک منفذى پیدا کنند. یک آخوندى یک گوشه‌اى حرفى میزند، که على‌الظاهر برخلاف خواست و فهم و عقیده‌ى کلى نظام است، بزرگش میکنند؛ آن آدم را اگر کوچک هم باشد، از او یک تصویر بزرگى درست میکنند، براى اینکه فاصله‌ى بین نظام و روحانیت را برجسته کنند؛ القاء کنند که چنین فاصله‌اى وجود دارد. بنابراین حوزه‌هاى علمیه نمیتوانند سکولار باشند. اینکه ما به مسائل نظام کار نداریم، به مسائل حکومت کار نداریم، این سکولاریسم است.

200- حضور فعال روحانیت؛ شرط بقاى نظام و استقلال کشور

روحانیت باید دوگونه به مسأله نگاه کند و مى‏کند: یکى اینکه توجه داشته باشد و دارد- و مردم هم متوجه باشند- که براى تداوم انقلاب نیز حضور روحانیون ضرورى است و فعال بودن روحانیون، شرط لا ینفک‏ بقاى انقلاب و استقلال کشور و نظام جمهورى اسلامى است. بنابراین، روحانیون باید باشند؛ آن هم با فعالیت و دلسوزى و از خود دانستن انقلاب و جانانه دفاع کردن؛ ...

200- لزوم بررسی شرایط تاثیر روحانیت

یک نگاه دیگر این است که روحانیون و بخصوص بیدارترها و بصیرترها و دلسوزترها- که در قشرهاى مختلف روحانى، بحمداللّه این خصوصیات به وفور پیدا مى‏شود- ببینند شرایط تأثیر کامل حضور روحانیت براى انقلاب و پیشرفت هدفهاى آن چیست؛ آن شرایط را تأمین کنند. آفات چیست؛ از آن آفات پیشگیرى کنند و اگر هست، آن را رفع نمایند. این نکته، جدى است و شعار نیست. این، حرکتى است که اگر شد، پیروزى تداوم پیدا خواهد کرد و روزبه‏روز بر اوج اسلام و قدرت جمهورى اسلامى و سعه‏ى میدان این نداى ملکوتى در عالم افزوده خواهد شد. اگر این حرکت انجام نشد، مشکلات و موانع و- خداى ناخواسته- ناکامى پیش خواهد آمد؛ آن هم براى اسلام و مسلمین در سطح جهان. این‏قدر مسأله حساس است. ... اگر روحانیون، به آینده به چشم یک میدان کار ننگرند و براى آن برنامه‏ریزى نکنند و آفات مسیر را از سر راه برندارند، دنبال این غفلت، ضربه است. در این هیچ شکى نیست. اگر روحانیون، آینده را با چشم باز و بصیر نگاه کنند و خود را براى ادامه‏ى حمل این بار آماده نمایند و وظایفشان را پیش‏بینى و خودشان را آماده‏ى عمل به آن بکنند، اسلام در سطح جهان روزبه‏روز قوّت خواهد گرفت. در این هم هیچ تردیدى نیست. ...

204- نقاط مثبت روحانیت

نقاط مثبت در جامعه‏ى روحانیت- که جامعه‏ى علمى شیعه است- روشن مى‏باشد. علم و زهد و بى‏اعتنایى به دنیا و شجاعت و ایستادگى در برابر قدرتها و زورگوها و اتصال به توده‏ى مردم، نقاط مثبت روحانیت ماست. مردمى بودن و درد آنها را احساس کردن و براى آنها دل سوزاندن و کار کردن و به دشمنانشان نزدیک نشدن، خصوصیتى است که هیچ فرقه‏اى از فِرَق روحانى در عالم، آن را نداشته است و الآن هم ندارد. اگر این خصوصیت نبود، اطمینان مردم به روحانیت جلب نمى‏شد که به خیابانها بیایند و آن‏طور جان خود را در راه آرمانهاى این انقلاب در معرض خطر قرار بدهند. این، خصوصیات مثبت روحانیت است؛ اینها را به شدت حفظ کنیم.

132- حفظ آبروى هزار ساله ى روحانیت شیعه با رعایت زى طلبگى‏

به اعتقاد من، پیروزى این نظام، فقط به آبروى روحانیتِ زمان ما انجام نگرفت؛ بلکه آن سرمایه‏یى که ما خرج کردیم تا این انقلاب- که واقعاً معجزه بود- به پیروزى برسد، عبارت از آبروى ذخیره و نقد روحانیت شیعه، از زمان شیخ کلینى و شیخ طوسى تا زمان ما بود. ... امروز، اگر روحانیت از زىّ خود خارج بشود و قدرت‏طلبى و قدرت‏نمایى و سوءاستفاده بکند و اگر عملى از او سر بزند که حاکى از ضعف تقوا و ورعى باشد که مردم در او سراغ کردند و به او اعتماد دارند، هرکدام از این‏ها لطمه‏اش غیر قابل جبران است. از این جهت هم، امروز وضع ما روحانیون استثنایى است؛

134- دقت در موضع گیرى ها

اگر در گوشه و کنار، از معممان کسانى پیدا بشوند که امتیاز عظیمى را که امروز نظام اسلامى به مسلمین و مؤمنین و روحانیون و علما داده است، درک نکنند و خداى نکرده در اظهاراتشان حرفى باشد که مردم را نسبت به این نظام، یا بدبین کند و یا مردّد نماید- اگرچه مردم با حرفهاى خنّاسان متزلزل و مردّد نمى‏شوند، اما به‏هرحال در یک دایره‏ى محدودى تأثیر مى‏گذارد- این افراد بلاشک عملشان، خیانت به اسلام و قرآن و مسلمین است و باید با برخورد خود جامعه‏ى روحانیت، مواجه بشود.

140- لزوم مشخص بودن هدف و چشم انداز برای حوزه و طلاب

هدف را محدّد کنید و مشخص نمایید که مى‏خواهید چه کار کنید. هدف را از پیام امام (ره) بگیرید. امام در این پیام، پیشنهاد و طرح خاصى را ارایه نفرمودند؛ اما اول تا آخر پیام، سرشار از جهتها و اعلام لازم و تابلوهاى سر راه است که انسان را هدایت مى‏کند. باید هدف این پیام مبارک- که من دیدم آقایان روى آن کار خوبى کردند و نکات پیام را استخراج نمودند و روى آن تأمل و دقت کردند- روشن بشود و حیطه‏بندى گردد. باید مشخص بشود که مى‏خواهیم در حوزه چه کار بکنیم. بعد بر اساس آن هدف، برنامه‏ریزى کنید و بر پایه‏ى آن برنامه‏ریزى، هر دستگاهى مشغول کار خودش بشود. اگر بتوانید کارى بکنید که هر طلبه‏ى احساس مسئولیت‏دارى در قم، صبح که بلند مى‏شود، همچنان که به فکر برنامه‏ى درس و بحث روزانه‏اش است، بداند که براى آن هدف چه‏کار باید بکند. این، شکل ایده‏آل کار است و حد اعلى مى‏باشد. لیکن اگر این کار هم نشود، همین اندازه معلوم باشد که شما مى‏خواهید ده سال دیگر چه اتفاقى در قم بیفتد و حوزه در ده سال دیگر چه فرق و تفاوتى با امروز داشته باشد. این، تعقیب همان هدف است. این را مشخصش کنید و بر اساس آن هدف، برنامه‏ریزى نمایید.

وحدت حوزه و دانشگاه

165- سه واژه‏ى بسیار مهم در انقلاب؛ وحدت، حوزه و دانشگاه‏

165- توحید؛ پایه‏ى وحدت در جامعه‏ى اسلامى‏

167- به هم پیوستگى هزار ساله‏ى علم و دین در ایران‏

در کشور ما، هزار سال علم و دین در کنار یکدیگر بودند. علما و پزشکان و منجمان و ریاضى‏دان‏هاى بزرگ تاریخ ما- آن کسانى که امروز نامشان و اکتشافاتشان هنوز در دنیا مطرح است- جزو علماى باللّه و صاحبان دین و متفکران دینى بودند.

168- استعمار؛ عامل جدایى حوزه و دانشگاه‏

از وقتى‏که اروپاییها و غربى‏ها و سیاستمداران صهیونیست و متفکرانى که براى نابودى دنیاى اسلام نقشه مى‏کشیدند، دانش را همراه با سیاست وارد کشور ما کردند، علم را از دین جدا نمودند و نتیجتاً رشته‏ى دین، یک رشته‏ى خالى از علم شد و رشته‏ى علم، یک رشته‏ى خالى از دین گشت. در حوزه‏هاى علمى، دروس علم با پیشرفتهاى جدید راه داده نشد. ... این دو مؤثر، یکى این بود که علماى دین، علمى را که به وسیله‏ى دشمنان دین و کفار مى‏خواست ترویج بشود، با چشم بدبینى نگاه و طرد مى‏کردند. عامل دوم این بود که همان دشمنان و همان کفار، حاضر نبودند علم را که در اختیار آن‏ها بود، به داخل حوزه‏هاى علمیه- که مرکز دین بود- راه و نفوذ بدهند.

169- آسیبهای حوزه و دانشگاه به سبب دوری از هم

قرن نوزدهم که اوج تحقیقات علمى در عالم غرب مى‏باشد، عبارت از قرن جدایى از دین و طرد دین از صحنه‏ى زندگى است. این تفکر، در کشور ما هم اثر گذاشت و پایه‏ى اصلى دانشگاه ما بر مبناى غیر دینى گذاشته شد. علما از دانشگاه روگردان شدند و دانشگاه هم از علما و حوزه‏هاى علمیه روگردانیدند. این پدیده‏ى مرارت بار، هم در حوزه‏ى علمیه و هم در دانشگاهها سوء اثر گذاشت.

در حوزه‏هاى علمیه سوء اثر گذاشت؛ زیرا علماى دین را صرفاً به مسائل ذهنى دینى- و لا غیر- محدود و محصور کرد و آن‏ها را از تحولات دنیاى خارج بى‏خبر نگهداشت. پیشرفتهاى علم از نظر آن‏ها پوشیده ماند و روح تحول‏گرایى و ضرورت تحول در فقه اسلام و استنباط احکام دینى- که همواره در تحولات عظیم جهانى، چنین تحولى در استنباط دین و فقه اسلام وجود داشته است و فقه براى رفع نیاز جامعه، مستند به قرآن و سنت است- در حوزه‏ها از بین رفت. حوزه‏ها از واقعیت زندگى و حوادث دنیاى خارج و تحولات عظیمى که به وقوع مى‏پیوست، بى‏خبر ماندند و به یک سلسله مسائل فقهى و غالباً فرعى محدود شدند. مسائل اصلى فقه- مثل جهاد و تشکیل حکومت و اقتصاد جوامع اسلامى و خلاصه فقه حکومتى - منزوى و متروک و «نسیاً منسیّا» شد و به مسائل فرعى و فرع الفرع و غالبا دور از حوادث و مسائل مهم زندگى، توجه بیشترى گردید. این، ضربه‏یى بود که به حوزه‏هاى علمیه وارد آمد و دست سیاستها هم از این استفاده کرد و با تبلیغات و روشهاى شیطنت‏آمیز، هرچه توانستند حوزه‏ها را از تحولات زندگى دورتر کردند.

و اما دانشگاه- که خشت اولش از حوزه‏ى علمیه و دین جدا نهاده شده بود- در مشت کسانى افتاد که نه از دین و نه از اخلاق اسلامى و نه از اخلاق سیاسى و نه از احساس وجدان یک شهروند نسبت به کشور و ملتشان بهره‏یى نداشتند. ... (171) علما و دانشمندان و محققان علوم طبیعى در کشور ما، از دین جدا ماندند و در نتیجه به درد مردم و کشور و ملتشان نخوردند. خوب‏ترها و بهترین‏هایشان رفتند و براى بیگانگان مفید واقع شدند. عده‏یى هم در همین‏جا بودند و براى بیگانه‏ها کار کردند.

172- معنای وحدت حوزه و دانشگاه

وحدت حوزه و دانشگاه، معنایش این نیست که حتماً بایستى تخصصهاى حوزه‏اى در دانشگاه و تخصصهاى دانشگاهى در حوزه دنبال بشود. نه، لزومى ندارد. اگر حوزه و دانشگاه به هم وصل و خوش‏بین باشند و به هم کمک بکنند و با یکدیگر همکارى نمایند، دو شعبه از یک مؤسسه‏ى علم و دین هستند. مؤسسه‏ى علم و دین، یک مؤسسه است و علم و دین با باهمند. مؤسسه، دو شعبه دارد: یک شعبه، حوزه‏هاى علمیه و شعبه‏ى دیگر، دانشگاهها هستند؛ اما باید باهم مرتبط و خوش‏بین باشند، باهم کار کنند، از هم جدا نشوند و از یکدیگر استفاده کنند.علومى را که امروز حوزه‏هاى علمیه مى‏خواهند فرابگیرند، دانشگاهى‏ها به آن‏ها تعلیم بدهند. دین و معرفت دینى را هم که دانشگاهى‏ها احتیاج دارند، علماى حوزه به آن‏ها تعلیم بدهند. ... (173) طلّاب و دانشجویان قدر یکدیگر را بدانند، با یکدیگر آشنا و مرتبط باشند، احساس بیگانگى نکنند، احساس خویشاوندى و برادرى را حفظ کنند و روحانیون در دانشگاهها عملًا- قبل از قولًا- کوشش کنند که نمونه‏هاى کامل عالم دین و طلبه‏ى علوم دینى را به طلاب و دانشجویان و دانشگاهیان ارایه بدهند و نشان دهند که هر دو نسبت به یکدیگر، با حساسیت مثبت و با علاقه همکارى مى‏کنند. این، همکارى و وحدت حوزه و دانشگاه است. البته براى این کار، باید برنامه‏ریزى و سازماندهى بشود.

نقش شورای مدیریت

1055-وظیفه‏ى شوراى مدیریت نسبت به فعال کردن نهضت‏ پاسخ‏ به‏ سؤالات‏ نظرى‏ و عملى جامعه در حوزه‏

من بر پیشنهاد شما مى‏افزایم که این ایده چه در قالب «مناظره‏هاى قانونمند و توأم با امکان داورى» و با حضور «هیئت داورى علمى» و چه در قالب تمهید «فرصت براى نظریه‏سازان» و سپس «نقد و بررسى» ایده آنان توسط نخبگان فن و در محضر وجدان علمى حوزه و دانشگاه، تنها محدود به برخى قلمروهاى فکر دینى یا علوم انسانى و اجتماعى نیز نماند بلکه در کلیه علوم و رشته‏هاى نظرى و عملى (حتى علوم پایه و علوم کاربردى و ...) و در جهت حمایت از کاشفان و مخترعان و نظریه‏سازان در این‏ علوم و در فنون و صنایع نیز چنین فضائى پدید آید و البته براى آنکه ضریب «علمى بودن» این نظریات و مناظرات، پائین نیاید و پخته‏گوئى شود و سطح گفتگوها نازل و عوامانه و تبلیغاتى نشود، باید تمهیداتى اندیشید و قواعدى نوشت.

این‏جانب با چنین طرحهائى همواره موافق بوده‏ام و از آن حمایت خواهم کرد و از شوراى محترم مدیریت حوزه علمیه قم مى‏خواهم تا با اطلاع و مساعدت «مراجع بزرگوار و محترم» و با همکارى و مشارکت «اساتید و محققین برجسته حوزه»، براى بالندگى بیشتر فقه و اصول و فلسفه و کلام و تفسیر و سایر موضوعات تحقیق و تألیف دینى، و نیز فعال کردن «نهضت پاسخ به سؤالات نظرى و عملى جامعه»، تدارک چنین فرصتى را ببینند.

638-لزوم برنامه ریزى براى وظایف مختلف حوزه‏

بزرگانى که در رأس شوراى عالى حوزه‏ى علمیّه هستند، باید به صحنه‏ى دنیا و داخل کشور نگاه کنند و ببینند چه نیازهایى وجود دارد و چگونه مى‏توان این نیازها را تأمین و افرادى که رفع این نیازها را مى‏کنند، تربیت کرد. اگر ما کتاب لازم داریم، پس مؤلّف مى‏خواهد. یک مؤلّف خوب چگونه تربیت مى‏شود؟ باید روش تربیتش در برنامه‏هاى حوزه گنجانده شود. اگر ما مبلّغان مسلّط مى‏خواهیم- البته نه به میزان پنج‏تا و ده‏تا و صد تا، بلکه هزارها مبلّغ- تا بتوانند در هر نقطه‏ى دنیا این کارها را انجام دهند؛ تربیت آن‏ها چه شرایطى دارد؟ این شرایط در یک انسان چگونه و با چه عواملى تأمین مى‏شود؟ آن موارد در برنامه‏ریزیها منظور شود. باید بررسى شود که تدریسِ چه دروسى زیادى است و لازم نیست، تا حذف شود.

ضرورت قسمت بندى دوره‏هاى حوزه‏

دوره‏ها باید طورى باشد که اگر کسى توانست بخشى از چند دوره را طى کند، همان مقدارى را که طى کرده است، براى او مفید باشد. اینکه ما خیال کنیم حتماً بایستى یک نفر بیست سال و یا بیست و پنج سال در حوزه‏ى علمیّه سر کند؛ این‏گونه نیست. بعضى از نیازها با ماندن چهار سال در حوزه تأمین مى‏شود. بعضى از نیازها با ماندن ده سال تأمین مى‏شود. برخى دیگر با ماندن پانزده سال و بعضى هم ممکن است با ماندن بیست سال در حوزه تأمین شود. چرا آن کسى را که با چهار یا پنج سال تحصیل در حوزه مى‏تواند بخشى از نیازهاى ما را برطرف کند، بى‏جهت ده سال در حوزه نگه داریم؟ باید برنامه‏ریزى کنیم و کسانى را به این حد برسانیم. امتیازاتى را قائل شویم و هرکس هم مشخّص باشد که چه نیازى را مى‏تواند تأمین کند.

نقش جامعه مدرسین

101- جامعه‏ى مدرسین؛ مغز متفکر و چشم بیناى نظام‏

اگر ما براى حوزه‏ى علمیه به عنوان قاعده‏ى اصلى و اساسى در انقلاب و جمهورى اسلامى، نقش و ارزش قائل هستیم- که البته قائلیم- ناگزیریم براى جامعه‏ى مدرّسین با آن سوابق و تاریخ درخشان و علم و تقوا و استعداد بالا و مایه‏هاى قوى فقاهتى، نقش اول را قائل شویم.

طرح هجرت و توسعه حوزه های شهرستانها:

19/7/91- ضرورت

این منطقى نیست که طلبه حتماً در دورانهاى اولیه‌ى درس هجرت کند، برود به حوزه‌هاى بزرگ، بعد هم دیگر برنگردد؛ این نمیشود. ... بعضى میگویند خب آقا، آن وقت ارتباطات بین شهرهاى بزرگ و شهرهاى کوچک آسان نبود؛ علما مجبور بودند آنجا بنشینند. این استدلال بعکس نتیجه میدهد. امروز که ارتباط آسان است، شما یک رایانه میگیرید، پاى رایانه مى‌نشینید، از بهترین درسهاى حوزه‌هاى بزرگ مستقیماً استفاده میکنید. پس امروز باید به حوزه‌هاى بزرگ نروند، نه آن روز. شما شبهه‌ى علمى داشته باشید، سوار ماشین میشوید، دو سه ساعته خودتان را میرسانید مشهد، میروید پیش یک عالم دینى، شبهه را برطرف میکنید، برمیگردید. امروز با پیش‌آمدن امکانات فراوان، حوزه‌هاى شهرستانها باید رونق بگیرد؛ باید کمّاً و کیفاً توسعه پیدا کند.

.... این طرح هجرتى که بنده چندین سال قبل از این مطرح کردم، موجب گسترش فعال روحانیت در سرتاسر کشور میشود. باید از حوزه‌هاى بزرگ هجرت کنند، بیایند در شهرستانها بمانند؛ چه اهل آنجا باشند، چه نباشند. افراد گاهى هم اهل آنجا نیستند. ... چه اشکال دارد اهل آنجا هم نباشند، اما بیایند؟ فضلاً از اینکه اهل آنجا باشند. اگر اهل آنجا باشند، باید بیایند. ... امروز این شهر یا این استان، نزدیک به چهل هزار دانشجو دارد. از این چهل هزار دانشجو چندتاشان با شما طلبه‌ها مرتبطند؟ با چندتاشان مى‌نشینید حرف میزنید؟ تعدادى از شما ممکن است به بعضى از مجامع آنها دعوت شوند و بروند؛ پنجاه نفر، صد نفر آنجا باشند، برایشان سخنرانى کنند. مسئله این نیست. باید بالمشافهه حرف بزنید، طرف مقابل را بسازید؛ این احتیاج دارد به وقت، احتیاج دارد به کار، احتیاج دارد به سواد کافى، احتیاج دارد به ملاحظه‌ى نیازهاى فکرى و فرهنگى، و احتیاج دارد به عشق؛ این کار باید اتفاق بیفتد.

19/7/91- راهکارها

فضلاى بجنوردىِ مشهد و قم بنشینند بین خودشان ده نفر را انتخاب کنند، آنها را بفرستند اینجا، حوزه هم موظف باشد امکانات فراهم کند؛ بیایند اینجا، درسها را بگویند. حالا میگویند تا سطح ده تدریس میشود. بالاتر بگویند، درس خارج بگویند. بله، طلبه‌اى که اینجا درس خارج خوانده و قریب‌الاجتهاد شده، مانعى ندارد و خوب است که دو سال، سه سال، پنج سال هم برود در یک حوزه‌ى دیگرى - مثلاً حوزه‌ى قم یا حوزه‌ى مشهد - حضور پیدا کند و بعد برگردد اینجا. وقتى یک روحانىِ ملاىِ باسوادِ عمیق در این روزگار - که روزگار فکر و فرهنگ و گسترش اندیشه‌هاى نو در سرتاسر دنیاى اسلام است - در یک شهرِ اینجورى باشد، میدانید چه اتفاقى مى‌افتد؟

معنا،ضرورت ها، ملزومات،متولیان حوزه متحول

معنای حوزه متحول(انتظارات از حوزه ایده آل)

145- معنای صحیح تحول و نوسازی حوزه: (انتظارات از حوزه متحول)

وقتى‏که بحث سازندگى و تشکیلات و نوسازى حوزه مى‏شود، نباید فوراً ذهنها به این طرف برود که حالا مى‏خواهیم تمام پایه‏هاى حوزه را به هم بریزیم. نه، اصلًا چنین چیزى نیست. باید از موجودى ارزشمند حوزه‏ى علمیه‏ى قم استفاده بشود و سازماندهى و جهت‏دهى بشود و از دوباره‏کاریها پرهیز گردد. این کار براى چیست و مى‏خواهیم چه چیزى در حوزه تحقق پیدا بکند؟ اصل قضیه این است. دو سه نکته را در این مورد مطرح مى‏کنم تا معلوم بشود که توقع ما از حوزه چیست. ...

الف) پاسخ به نیازهاى قانونى و نظریه اى نظام‏

ب) تامین نیاز حوزه و جامعه: مرجع، مدرّس، محقّق، قاضى و مبلّغ‏

ج) دفاع از مبانى انقلاب و اسلام در برابر هجوم فکرى دشمنان‏

د) حضور فعال در میدان مبارزه با تهاجم فرهنگى‏

ضرورت:

تحقق انتظارات چهار گانه از حوزه

159- ضرورت سازمان یافتن حوزه براى برآوردن انتظارات از حوزه‏

من، چهار انتظار را مطرح کردم که حوزه‏ى علمیه پاسخگو باشد. حالا شما بفرمایید که حوزه با شکل و سازماندهى کنونى، مى‏تواند پاسخگو باشد؟ پاسخ من منفى است. شما هم همین جواب را مى‏دهید. من، خودم طلبه هستم و از حوزه منسلخ نیستم و حوزه را خوب مى‏شناسم و در آن بودم و زندگى کردم و درس خواندم و بعد هم بى‏ارتباط با حوزه نبودم. حوزه‏هاى ما با وضع کنونى نمى‏تواند آن انتظارات را پاسخ دهد؛ مگر در آن برنامه‏ریزى شود و طرح نوینى افکنده و دنبال گردد.

209- ضرورت تکمیل و آینده نگری در کار حوزه ها

حوزه‏ها خیلى کار و مسئولیت دارند. مسئولیت، بر دوش همه است و فقط بر دوش مراجع و مدرّسان یا طلاب و فضلاى جوان نیست؛ بلکه هرکسى نسبت به توان و امکانات خود در حوزه‏هاى علمیه، مسئولیتهایى دارد. مهم این است که به حرف و تحسین بیان امام اکتفا نشود. حقیقتاً راه به سمت کامل کردن و آینده‏نگرى در کار حوزه‏ها، باید برنامه‏ریزى بشود و کسانى که مى‏توانند، با استمداد از پروردگار، این راه را طى کنند . بدانید که مردم از هر حرکت به سمت رشدِ صحیح جامعه‏ى روحانیت، خشنود و خوشحال مى‏شوند؛ همچنان که اگر خداى نکرده، روحانیون را سرگرم مسائل شخصى و دنیایى و یا بى‏رغبتى و عدم توجه به مسائل انقلابى و یا غرق شدن در دسته‏بندیهاى سیاسى و غیره ببینند، نگران مى‏شوند. وظیفه‏ى علماى دین و روحانیون عزیز این است که رضاى الهى و مصلحت مردم را بر هر چیز دیگرى مقدم بدارند.

سه وظیفه در برابر حوزه‏=» در جمع برخی از نخبگان حوزه سال74

664- وظیفه اول و دوم: حفظ و ترمیم حوزه‏

حفظِ حوزه، بحمد اللّه حاصل است و نسبت به گذشته کمّاً و کیفاً افزایش پیدا کرده است. فی الجمله، در این جاى تردید نیست؛ لیکن ترمیم قدرى دقیق‏تر و سخت‏تر است و از آن سخت‏تر، بالندگى و رشد دادن و پیش بردن است. کفایت نمى‏کند که شما فقط میراث گذشتگان را نگه دارید و به آیندگان تحویل دهید؛ چون نفس توقّف در چنین قضیه‏اى، عقبگرد است.

ترمیم یعنى چه؟ یعنى پس از ثلمه‏ى حاصل از فقدانها، حوزه عناصرى را تربیت کند تا موجودىِ فعلى، جایگزین آن‏ها باشد و نیز پس از اندراسِ مفاهیم منسوخ، مفاهیمى بیافریند که جایگزین مفاهیم مندرس و کهنه شده باشد. مفاهیم، کهنه مى‏شوند و نشاط و شادابى را بتدریج و با مرور زمان، از دست مى‏دهند. باید بعد از آنکه فکرى به خاطر ورود انظار و دقّتهاى گوناگون بر آن، به مرور زمان دچار خدشه شد و از استحکام اوّلیه افتاد، جاى آن مفاهیم نویى گذاشته شود.

این، کفایت نمى‏کند که ما- فرضاً- در علم اصول، کتاب صاحب فصول (رحمة اللّه علیه) یا صاحب قوانین را نگاه کنیم و بسیارى از مباحث آن را منسوخ به حساب آوریم؛- همچنان که این‏گونه هم هست. حالا کدام فاضل و ملّا و اصولىِ بحّاثى است که در طول تأمّلات اصولى خود، نسبت به کتاب فصول یا به بسیارى از ابواب قوانین، احساس احتیاج کند؟ آن‏ها کهنه‏اند و بسیارى از آن حرفها از رونق و بها افتاده و بهتر از آن‏ها وارد بازار شده است. پس، مفاهیم منسوخ مى‏شوند. در همه‏ى علوم، چنین چیزهایى هست. براى پر کردن خلأ حرفها و مباحث و مسائل منسوخ، باید مباحث جدیدى مطرح شود و فضاى ذهنى در هر علمى، از لحاظ حجم مفاهیم ذهنىِ لازم، به کمال برسد. این، ترمیم است که تلاش و فعّالیت زیادى لازم دارد.

665- وظیفه سوم:رشد دادن به حوزه‏

بالندگى به معناى پیشرفت و یک‏قدم جلو رفتن و آفاق تازه‏اى را کشف کردن است. بالندگى به این نیست که ما در یک بحث، دقّت بیشترى به خرج دهیم. فرض کنید مسأله‏اى را ملّاى قرن ششم به گونه‏اى استدلال مى‏کرد؛ ما امروز دقّت بیشترى به خرج دهیم و بعضى از استدلالهاى او را تحکیم و بعضى را رد کنیم و مسئله را از آب درآوریم. کار، فقط این نیست؛ بلکه باز شدن آفاق نویى- هم در خودِ علم؛ یعنى فقاهت و هم در محصولِ علم؛ یعنى مباحث فقهى- است. اصول و کلام و دیگر مباحث نیز همین‏طور است. این، به حیات احتیاج دارد.

665- زنده بودن حوزه؛ شرط حفظ، ترمیم و بالندگى آن‏

حوزه‏هاى علمیه، وقتى مى‏توانند خود را ترمیم کنند و رشد و بالندگى یابند که زنده باشند. حوزه‏ى مرده، قادر به چنین کارى نیست. واقعیتهاى بشرى، مثل خود انسانند و حیات و مرگ و ضعف و قوّت و بیمارى و صحّت دارند. حوزه‏ى علمیه نیز همین‏طور است. حوزه‏ى بیمار و سالم و ضعیف و قوى و زنده و مرده، وجود دارد. حوزه باید زنده و سالم و قوى باشد تا بتواند رشد کند و آفاق جدیدى را بگشاید و منطقه‏ى جدیدى را در اختیار مستفیدین از فواید خود قرار دهد.

تحلیل وضعیت کنونى حوزه و رفع اشکالات آن

حوزه‏اى که این، سابقه و ریشه و شجره و نسب علمى آن است، الآن در چه وضعى است؟ این، آن چیزى است که ما باید دائماً به آن بپردازیم. واقعاً اگر کسى به سرنوشت اسلام و مسلمین علاقه‏مند است، باید به این قضیه بپردازد. این، از آن قضایایى نیست که بشود آن را به دستِ اهمال سپرد و بگوییم حالا چه کار داریم. نه؛ این از آن مسائلى نیست که بشود گفت چه کار داریم! هم شما آقایانى که خودتان از بزرگان و اعاظم و فضلا و طلّاب اینجا هستید باید به این موضوع فکر کنید و هم هر طلبه‏اى که در هر گوشه‏اى از این دنیاى بزرگ، خودش را وامدار اینجا مى‏داند و دوش خود را زیر بار منّت این حوزه‏ى بزرگ مى‏بیند و هم هر مسلمانى که از برکات این حوزه استفاده کرده است یا مى‏خواهد بکند؛ باید به این موضوع فکر کند.

اشکال اول حوزه امروز : عقب بودن از زمان خود

668- عقب بودن حوزه امروز از لحاظ فقهی و کلامی از دنیاى زمان خود

شما نگاه کنید در آن روز علماى ما چقدر محصول علمى و فقهى و کلامى براى مردمِ زمان خودشان دارند. همان عدّه‏ى کمى که در گذشته بودند، کارهاى بزرگى انجام دادند. اگر در نیشابور یا بلخ یا هرات یا طوس که اقصى نقاط دنیاى اسلام نسبت به بغدادِ آن روز بود، چند نفر شیعه زندگى مى‏کردند و سؤال فقهى یا کلامى داشتند، «شیخ مفید» آنان را از بغداد هدایت و راهنمایى مى‏کرد. یعنى «شیخ مفید» از زمان خودش عقب نبود ...بنابراین، هرکسى که در زمینه‏هاى فقهى و کلامى- بخصوص- چیزى به شیعه مى‏گفت، شیعه با قدرت و قوت، به زبان علمى به او جواب مى‏داد و سخن تلخِ رقیب و حریف و معاند را به خانه نمى‏برد.

...بنابراین، حوزه‏هاى علمیه از زمان خودشان عقب نبودند. یک نفر پیدا مى‏شد حرفى را در یک کتاب خطّى مى‏زد و یک نسخه مى‏نوشت و دیگرى پخش مى‏کرد و دیگرى مى‏خواند و چهار نفر در طول زمان از آن مطّلع مى‏شدند؛ عالم شیعه هم برمى‏داشت همین کار را عیناً جواب مى‏داد و گاهى تندتر و سریع‏تر و بهتر از او اقدام مى‏کرد و عقب نمى‏ماند....اما امروز، این‏گونه نیست. امروز، حوزه‏ى علمیه از زمان خودش خیلى عقب است. حساب یک‏ذرّه و دو ذرّه نیست. مثل این است که دو نفر سوار بر اسب، در وادى اى همراه یکدیگر بروند و یکى اسبش از دیگرى تندروتر باشد و آنکه اسبش کندروتر است، بعداً به اتومبیل دست پیدا کند. طبیعى است آنکه اسبش تندروتر است، به گرد او هم نمى‏رسد. الآن وضعیت این‏گونه است. در حال حاضر، امواج فقه و فلسفه و کلام و حقوق، دنیا را فراگرفته است. ما وقتى به خودمان برگردیم، خیلى فاصله داریم.

670- عقب بودن حوزه از دنیا در زمینه ى نگارش کتب اخلاقى‏

حتّى در «اخلاق» هم این‏گونه است. یکى از اعلام حوزه (عَظم الله بقاءه)- که الآن در اینجا تشریف دارند- چند سال قبل از این، سفرى به انگلستان کرده بودند و در آنجا کتابخانه‏اى را دیده بودند. به من فرمودند: «یک طبقه از این کتابخانه، کتب اخلاقى بود که فرنگى‏ها در چند سالِ اخیر نوشته‏اند»! در آن چند سال، حوزه‏ى علمیه‏ى قم، چند کتاب اخلاق بیرون داده بود؟ یک هزارم آن؟ یک ده‏هزارم آن؟ گمانم هنوز هم کمتر از این مقدار است! این تازه اخلاق است که مى‏دانید غرب با اخلاق، چندان سر آشتى ندارد. البته کتب اخلاقى آن‏ها بیشتر، فلسفه‏ى اخلاق و ردّ اخلاق و بیان اخلاقِ غیر معنوى و اخلاق مادّى است. ما بعد از «معراج السعادة» و «جامع السعادات»، در حوزه‏هایمان، چه کتابى نوشتیم؟ البته بعدها در چند سال اخیر، چند کتاب اخلاق نوشته شده است؛ چیزى که بشود به عنوان یک کتاب علمى ارائه کرد.

670- عقب بودن حوزه در زمینه ى حقوق از حقوق دنیا

عین همین قضیه در «حقوق» هم مشاهده مى‏شود. شما ببینید چقدر در باب حقوق مدنى، حقوق جزا و انواع و اقسام مباحث حقوقى، تحقیقات گوناگون شده است. این کار، هم در غرب و هم در دنیاى اسلامِ غیر شیعه شده است. ما در این زمینه‏ها انصافاًباید بگویم خیلى عقبیم. حال، این رشته‏ى تخصّصى ماست و بیشترِ تخصّصِ حوزه‏ها تقریباً فقه است.

671- عقب بودن حوزه در زمینه ى علوم فلسفى و کلامى‏

چقدر در زمینه‏ى فلسفه و کلام و کلامِ جدید و فلسفه‏ى دین و مباحث دین‏شناسى و سایر زمینه‏ها، مطلب نوشته‏اند و چقدر کار کرده‏اند! ممکن است همه‏ى این‏ها هم غلط باشد؛ اما بالاخره یک متاع فکر و موج فکرى است که بخشى از فضاى ذهن جامعه را اشغال خواهد کرد. شما در حال حاضر کجایید؟ چطور مى‏خواهید با این‏ها مقابله کنید؟ کجاست آن «عبد الجلیل رازى قزوینى» که «النقضِ» مناسب این زمان را هم بنویسد و نه یک کتاب، بلکه ده‏هزار کتاب در این زمینه‏ها نوشته شود.

امروز دنیا، دنیاى امواج است. با امواج و رایانه، همه‏ى مفاهیم از این طرف به آن طرفِ دنیا منتقل مى‏شود. الآن دورترین کتابخانه‏هاى دنیا مى‏توانند در ظرف مدّت پنج دقیقه، مطالب کتابى را که در کتابخانه‏ى کنگره‏ى امریکاست، روى صفحه‏ى کاغذ خود چاپ کنند! این‏گونه، مطالب منتقل مى‏شود. ما از این دنیا عقبیم؛ دیگر چرا این را منکر شویم!؟ این یک عیب قطعى است که حوزه‏ى امروز ما، آن را دارد.

اشکال دوم حوزه امروز: عدم استفاده از نیروى انسانى موجود

عیب دوم که احتمال مى‏دهم این عیب هم مخصوصِ ما باشد و در گذشته نبوده است، این است که از موجودى انسانى کنونى حوزه، استفاده‏ى بهینه نمى‏شود. همین حالا در همین حوزه‏ى علمیه‏ى قم، هزاران استعداد برجسته و طلّاب فاضل و جوانان خوب وجود دارد که اگر اندکى به آنان توجّه شود و در جاى خود قرار گیرند و کار بایسته‏اى از آنان خواسته شود و از تضییع وقتشان به زواید، جلوگیرى شود، هر کدامشان خواهند توانست بخشى از این خلأ را پر کنند.

البته این عیب، زمانِ ما هم بود. آن زمان که ما ساکن حوزه بودیم، همین عیب وجود داشت؛ اما احتمال مى‏دهم که در گذشته‏ها این‏گونه نبوده است. مثلًا «علّامه‏ى حلّى»، مدرسه‏ى سیار درست کرده بود و با «الجایتوى خدابنده» به اطراف راه مى‏افتاد و طلبه‏ها را با خودش به مدرسه مى‏برد. بعضى از قضایاى تاریخى، واقعاً انسان را به شک مى‏اندازند که شاید در آن وقت، واقعاً از موجودىِ انسانىِ خود، استفاده‏ى درست مى‏کردند.

نارسایی های آشکار حوزه

672- الف)عدم گسترش کمّى روحانیت‏ متناسب با نیاز جامعه

یکى از این نارساییها، عدم گسترش کمّىِ متناسب روحانیت است. درست است که الآن روحانیت نسبت به آن وقتها، ده برابر یا به اعتبارى صد برابر شده است؛ اما درعین‏حال، هنوز ما گسترش کمّىِ لازم را نداریم. یعنى مسجد و دانشگاه و روستا و کارخانه و سربازخانه‏اى که روحانى ندارد و کشورى که مسلمانانش از وجود روحانى بى‏بهره‏اند، زیاد داریم. بنابراین، همین حجم عظیمى هم که امروز مشاهده مى‏کنید، از لحاظ کمّى گسترش لازم را ندارد. این، نارسایىِ آشکارى است که کسى هم نمى‏تواند منکر آن شود.

در گذشته، در بعضى از شهرهاى بزرگ، ده نفر مجتهد وجود داشتند که هرکدام از آنان براى اداره‏ى دویست شاگردِ خوب کافى بودند؛ اما امروز یک نفر هم مثل چنین افرادى در آن شهرها نیست. در بعضى از جاها، روحانیونى هستند که توانایى‏ علمى و فکرى لازم را ندارند و یا چندان تن به کار نمى‏دهند. البته بعضى کسان هم هستند که خیلى خوبند؛ اما جاهایى هم این اشکال وجود دارد.

673- ب) عدم گسترش محتوایى حوزه‏

یکى دیگر از نارساییهاى حوزه، نارسایىِ آشکارِ عدم گسترش محتواى حوزه است. ما مسائل حل‏نشده‏ى فقهى و کلامى، زیاد داریم. مجموعه‏ى لازم معارف براى عالِم دین را هم خیلى کم داریم. در جاهاى مختلف، روحانیونى را داریم که آنچه را که باید بدانند تا یک عالم متناسب با امروز باشند، نمى‏دانند. این را هم تحت عنوان عدم گسترش کیفى- یعنى کمبود محتوایى حوزه- قرار مى‏دهیم.

674- ج) عدم گسترش در نشر و تبلیغ‏

عدم گسترش در نشر و تبلیغ، یکى دیگر از نارساییهاى حوزه است. کتاب و امواج و روزنامه و مجلّه، به قدر کافى از حوزه منتشر نمى‏شود. مبلّغ به قدر کافى از حوزه گسیل نمى‏گردد. الآن در آفاق دنیا- آفریقا و اروپا و آسیا- مرتّب از ما روحانى مى‏خواهند...امروز، از همه جاى دنیا، درخواست فراوان است. این نارساییها وجود دارد و نمى‏شود آن‏ها را منکر شد. این موارد، حاکى از وجود عیوبى در درون کالبد عظیم این حوزه‏ى باعظمت است. به‏هرحال، این عیوب در کنار این محسّنات و این موجودىِ علمى و این اعیان از فضلا و محقّقان و تلاشهاى خوبى که انجام مى‏گیرد، وجود دارد.

البته در همین حوزه، افراد متعدّدى هستند که به این کارها مى‏رسند و واقعاً مى‏نشینند کتاب مى‏نویسند. اگر دستشان رسید مسافرت مى‏کنند، گرسنگى و خستگى مى‏کشند؛ اگر جبهه‏ى جنگ باز مى‏شود، به جبهه‏ى جنگ مى‏روند؛ اگر جبهه‏ى تبلیغ باز مى‏شود، به جبهه‏ى تبلیغ مى‏روند؛ اگر از آن‏ها براى سفر به خارج دعوت مى‏شود، قبول مى‏کنند؛ اگر به روستا دعوت مى‏شود، مى‏پذیرند. از این قبیل افراد هم داریم. این‏ها، حرکات فردى است و کافى نیست.

لزوم استفاده‏ى از فرصت ها

136- قدمت تفکر اصلاح حوزه‏ (از زمان آقا سید ابوالحسن اصفهانی در نجف: 1320 ش)

138- پیرزی انقلاب و انقطاع بهانه ها ؛ لزوم تلاش براى مدرنیزه کردن حوزه منطبق با نیازها

امروز، انقلاب اسلامىِ پیروزمندى بر محور حوزه‏ى علمیه به پیروزى رسیده و نظامى به وجود آمده است. حوزه، در این نظام که بیگانه نیست؛ بلکه از لحاظ حرمت و تأثیر واقعى و آینده‏نگرى، محور و هسته‏ى مرکزى است- در اینکه بحثى نیست. امروز، بهانه‏ها منقطع است و همه باید براى ساختن و اصلاح حوزه- و اگر این تعبیر به گوشها سنگین نیاید، بگوییم براى مدرنیزه کردن حوزه- منطبق با نیازها بکوشند.

682- بهره گیری از فرصت حکومت اسلامی و فضای پذیرش تحول در حوزه‏

عزیزان من! امروز این کار قابل علاج است. ممکن است دیروز قابل علاج نبود و- نستجیر باللّه- ممکن است فردا هم نباشد. «قم فاغتنم الفرصة بین العدمین». چهار سال پیش که اینجا آمدم، صحبت کردم و گفتم ما در دوران جوانى که تازه این افکار را یاد گرفته بودیم و با افکار نوِ مربوط به حوزه‏ها آشنا شده بودیم، موقعیت مناسبى براى اجراى طرحهاى نو نداشتیم. آن وقتها هم این افکار بود. این‏هاحرفهاى جدیدى نیست. یکى از دردهاى ما نیز همین است که سالهاست انگیزه‏ها وجود دارد؛ ولى به تناسب آن انگیزه‏ها، کار کمى شده است.

اولین نفر مرحوم آیت‏اللّه بروجردى (رضوان الله علیه) بود که در آن روزها، امام (رضوان الله علیه) و مرحوم «آیت‏اللّه محقّق داماد» و «مرحوم آیت‏اللّه حاج آقا مرتضى حائرى»- فضلاى جوان و پرنشاط آن روز حوزه- با همین انگیزه‏ها دور آقاى «بروجردى» را گرفتند؛ ولى بعد به دلایلى نتوانستند و رها کردند و کنار آمدند. در آن وقتها، این حرفها بوده است و مرحوم آیت‏اللّه امینى (رضوان الله علیه) براى خود من نقل مى‏کرد که در زمان «آسید ابو الحسن»، در نجف هم همین افکار بوده است که مرحوم «آیت‏اللّه خویى» و بعضى آقایان دیگر، جزو همان جوان‏هاىِ پرشورِ آن روز بودند که این حرفها را مى‏زدند.

حرفى که مى‏توانیم بزنیم این است که آن روز، این‏ها نمى‏توانستند کارى بکنند؛ چون حکومت ظالمى بر سرِ کار بود و پول و امکانات در اختیار ما نبود و اجازه‏ى کار نمى‏دادند و هر روحانى که مى‏خواست در این زمینه‏ها اقدامى کند، به دهانش مى‏زدند. بزرگانِ حوزه هم مى‏ترسیدند که اصلِ حوزه از بین برود. اگر عدّه‏اى مى‏گفتند بیایید اصلاح کنید، مى‏گفتند اصلِ حوزه در خطر است و ظالمین که بر سر کارند، حوزه را مى‏بلعند. ولى امروز، این حرفها نیست.

683- لزوم استقلال حوزه از دولت‏

البته این نکته را نیز بگویم که امروز هم تا ما یک‏کلمه حرف مى‏زنیم، بدخواهان مى‏گویند این‏ها مى‏خواهند حوزه را دولتى کنند! خیر؛ من قویاً این ادّعا را تکذیب مى‏کنم. البته دولت، دولت اسلامى است، رئیس دولت هم یک فردِ فاضل و طلبه‏ى خودِ این حوزه است. رئیس‏جمهور ما، خودىِ این حوزه است و بیگانه نیست؛اما من اعتقاد ندارم که حوزه باید وابسته به یک تشکیلات دیگرى شود. این اعتقاد، متعلّق به حالا نیست. از سابق- قبل از انقلاب و بیشتر پس از انقلاب- که این قضیه مطرح مى‏شد که آیا اگر دولت اسلامى باشد، بازهم حوزه باید تشکیلات جدایى داشته باشد یا خیر؟ من جزو کسانى بودم که مستدلًّا و با تکیه بر ادلّه‏ى قوى، معتقد بودم که حوزه باید مستقل باشد. الآن هم عقیده‏ام همین است. از کسى هم نمى‏خواهم تقیه کنم؛ ملاحظه‏ى کسى را هم نمى‏کنم.

684- مؤاخذه‏ى خداوند؛ عقوبت بى توجهى نسبت به علاج مشکلات حوزه‏ با وجود فرصت تحول

این مسئله، علاج دارد. امروز مى‏شود این علاج را انجام داد. امروز، حکومتى الهى و اسلامى و متّکى و معتقد به حوزه و قدردان و پشتیبان آن داریم. من آماده هستم تا هر حرکت خوبى را در این زمینه پشتیبانى کنم. بنابراین امروز، روز علاج است. باید علاج کنیم. اگر نکردیم، خداى متعال مؤاخذه خواهد کرد. این، عقیده‏ى من است.

ملزومات:

685- الف) قبول درد

اوّلًا، قبولِ درد است. کسانى نیایند بگویند این حرفها چیست و مطرح کنند که «شیخ انصارى» و «میرزاى نائینى» و «آخوند» و «امام» و دیگر بزرگان، در همین حوزه‏ها پرورش پیدا کرده‏اند و شما حرف تازه‏اى مى‏زنید! اگر آن‏ها درد را قبول نکردند، درمان درست نخواهد شد. این کار، به دست شما- بخصوص فضلاى جوان- است. بگویید، تکرار کنید، بنویسید، استدلال نمایید؛ با کسانى که این موارد را قبول ندارند، مباحثه کنید، مجادله‏ى بحق کنید و ثابت نمایید که این بیمار، واقعاً بیمار است و این موجود زنده، درد دارد . اگر درد را نفهمیدند، این بیمار درمان نخواهد شد.

685- ب) همت گماشتن براى علاج‏

ثانیاً، گماشتن همّت به علاج است. نگویند: بله؛ درد هست؛ ولى حالا چه کار کنیم؟! حدود سى سال پیش، یکى از بزرگان حوزه- که رضوان خدا بر او باد و من با دل و جان به او ارادت داشتم در باره‏ى مسأله‏اى مى‏فرمود: «بله؛ یک گناه یا جرم بزرگى- تعبیر درست یادم نیست انجام شده است؛ لیکن حالا دیگر چه کار مى‏توانیم بکنیم؟» این، یعنى نگاه کردن، مشکل را دیدن؛ اما همّت به علاج آن نگماشتن. راهش همین است که کسانى- بخصوص جوانان- که احساس درد مى‏کنند، آن درد را گسترش دهند، منتشر کنند، به دیگران منتقل نمایند، با کارآمدان و متنفّذین حوزه آن را در میان بگذارند و وادار کنند کار انجام گیرد.

685- ج) بیدار شدن روح کار در فضلاى جوان حوزه‏

ثالثاً، بیدار شدن روحِ کار در جوانان حوزه است. وقتى مى‏گوییم جوان، منظور این نیست که هر جوانِ خامِ از راه رسیده‏اى، علاج‏کننده‏ى درد است. منظور من فضلاى جوانند که الآن بحمد اللّه در حوزه، طبقه‏ى بزرگى را تشکیل مى‏دهند و سنّشان در حدود چهل و حول‏وحوش آن است و کفایه و مکاسب و درس خارج تدریس مى‏کنند و سالهاست که پاى درس فقه و اصول نشسته‏اند و بعضى مباحث دیگر هم دارند. روحِ کار، بایستى در این‏ها زنده شود. کسانى که مخاطبان ما هستند، باید روح کار را در آن‏ها زنده کنند. اگر نکردند، خود این‏ها بایستى حرکت و تلاش کنند و همّت بگمارند.

متولیان:

رهبر انقلاب

139- احساس وظیفه‏ى رهبرى نسبت به تحول در حوزه‏

البته در این مورد، من براى خودم احساس مسئولیت مى‏کنم و در حیطه‏ى خاصى، آنچه را هم که احساس کنم تکلیف من است، إن شاء اللّه آن را انجام خواهم داد و منتظر نمى‏مانم که شرایط خاصى پیش بیاید. اگر واقعاً در این زمینه تکلیف شرعى فعلى منجّزى را احساس کنم، در آن حدى که به من مربوط خواهد شد، به فضل پروردگار معطل نخواهم ماند؛ لیکن تکالیف عمده‏یى بر دوش شما آقایان فضلاى حوزه و مدرّسان و عامه‏ى طلّاب و حضرات مراجع عظام است‏

مسئولیت همه مردم

138- همه مسئولیت دارند حتی مومنان و مسئولان کشور

همه مسئولیت دارند و تمام کسانى که دستشان مى‏رسد کارى انجام بدهند- از طلّاب تا فضلاى جوان تا مدرّسان و مراجع عظام (أعلى اللّه کلمتهم) تا مسئولان کشور و مؤمنان و علما و دین‏باوران و مخلصان دانشگاهى که در سطح کشور هستند- هرکدام مى‏توانند سهمى در این کار داشته باشند.

مسئولیت ویژه حوزویان

667- همه مسئولند ولی لزوم تفکر خود حوزویان نسبت به مسائل حوزه‏

حوزه‏اى که این، سابقه و ریشه و شجره و نسب علمى آن است، الآن در چه وضعى است؟ ... این از آن مسائلى نیست که بشود گفت چه کار داریم! هم شما آقایانى که خودتان از بزرگان و اعاظم و فضلا و طلّاب اینجا هستید باید به این موضوع فکر کنید و هم هر طلبه‏اى که در هر گوشه‏اى از این دنیاى بزرگ، خودش را وامدار اینجا مى‏داند و دوش خود را زیر بار منّت این حوزه‏ى بزرگ مى‏بیند و هم هر مسلمانى که از برکات این حوزه استفاده کرده است یا مى‏خواهد بکند؛ باید به این موضوع فکر کند...

البته اگر غیر روحانى به این قضیه فکر کند، راه به جایى نخواهد برد؛ همچنان که اگر کارِ کارستانى بخواهد انجام گیرد، باید در خود این حوزه انجام گیرد. کار بزرگ و اساسى و ریشه‏اى و موفّق، کارى است که شما در این حوزه بکنید. حال ممکن است هوادارانى هم- امثال من- در بیرون داشته باشید که این‏ها هم باید از شما پشتیبانى کنند و کمک کارتان باشند. درعین‏حال، کار را خود حوزه باید انجام دهد. لذا ما از اوّل بحث تا اینجا و از اینجا تا آخر، همواره بر روى ترمیم حوزه و ساختن آن توسّط خودش، تکیه مى‏کنیم. دیگرى از بیرون نمى‏تواند این کار را بکند.

144- لازمه‏ى تحول؛ همکارى مراجع عظام، جامعه‏ى مدرسین، شوراى مدیریت و طلاب‏

الف) بزرگان حوزه‏

این‏ها چون در حوزه متنفّذند، مخاطبِ اوّل هستند.

ب) طلاب، فضلای جوان و اساتید‏

693- فضلای جوان

مخاطب دوم، فضلاى جوان حوزه هستند. شما مستقلًاّ مخاطبید. شما هم باید در این زمینه کمر همّت ببندید.

436- لزوم انجام تلاش سریع و پرمغز براى تحول در حوزه‏ از سوی همه فضلا، مدرسان و آدم های دلسوز

... امروز در حوزه‏ى علمیه بزرگانى هستند .... فضلا و مدرّسان و شخصیتها و آدم‏هاى دلسوز هستند. گاهى انسان این‏ها را که مى‏بیند، مى‏گوید ما هم به کارهاى خودمان مشغول باشیم؛ این کارها بالاخره انجام مى‏گیرد؛ ولى از طرفى انسان مى‏بیند که حوزه‏ى علمیه است؛ شوخى نیست. واقعیتهایى که در حوزه‏ى علمیه هست، جاهاى خالى‏اى که انسان احساس مى‏کند، این‏ها چیزهایى نیست که انسان بتواند آن‏ها را ببیند و نسبت به آن‏ها دچار فکر نشود؛ همّ انسان متوجه این امور نشود. باید تلاشِ خیلى سریع و وسیع و همه‏جانبه و پُرمغز و پُرمحتوا و پخته‏اى نه عجولانه و سرسرى در قم انجام بگیرد؛ طلاب و فضلا هم باید کمک کنند؛ اساتید و مدرّسان هم إن شاء اللّه باید پیش‏قدم بشوند.

140- نقش برجسته طلاب و مجمع نمایندگان طلاب البته زیر نظر مراجع

هدف را محدّد کنید و مشخص نمایید که مى‏خواهید چه کار کنید. هدف را از پیام امام (ره) بگیرید. امام در این پیام، پیشنهاد و طرح خاصى را ارایه نفرمودند؛ اما اول تا آخر پیام، سرشار از جهتها و اعلام لازم و تابلوهاى سر راه است که انسان را هدایت مى‏کند. باید هدف این پیام مبارک- که من دیدم آقایان روى آن کار خوبى کردند و نکات پیام را استخراج نمودند و روى آن تأمل و دقت کردند- روشن بشود و حیطه‏بندى گردد. باید مشخص بشود که مى‏خواهیم در حوزه چه کار بکنیم. بعد بر اساس آن هدف، برنامه‏ریزى کنید و بر پایه‏ى آن برنامه‏ریزى، هر دستگاهى مشغول کار خودش بشود. اگر بتوانید کارى بکنید که هر طلبه‏ى احساس مسئولیت‏دارى در قم، صبح که بلند مى‏شود، همچنان که به فکر برنامه‏ى درس و بحث روزانه‏اش است، بداند که براى آن هدف چه‏کار باید بکند. این، شکل ایده‏آل کار است و حد اعلى مى‏باشد. لیکن اگر این کار هم نشود، همین اندازه معلوم باشد که شما مى‏خواهید ده سال دیگر چه اتفاقى در قم بیفتد و حوزه در ده سال دیگر چه فرق و تفاوتى با امروز داشته باشد. این، تعقیب همان هدف است. این را مشخصش کنید و بر اساس آن هدف، برنامه‏ریزى نمایید.

سؤالى پیش مى‏آید و آن این است که رابطه‏ى این مجموعه با هدفهاى عمومى حوزه، چه رابطه‏اى است؟ آیا حوزه‏ى علمیه باید به دست طلّاب و با اراده و فکر آن‏ها متحول و متغیر بشود یا شکل دیگرى وجود دارد؟ طبیعى است که در حوزه، مراجع معظم حضور دارند که آن‏ها طلبه‏ها و فضلا و مدرّسان سابق و مراجع امروزند. یعنى راهى را که شما امروز طى مى‏کنید، آن‏ها مثلًا چهل یا پنجاه سال پیش، با سلامت طى کرده‏اند و امروز مرجع تقلید شده‏اند. پس، نقش آن‏ها در آینده‏ى حوزه، نقش بسیار بارزى است؛ کمااینکه در همین پیام هم، امام (ره) به نقش مراجع در آینده تصریح مى‏کنند. این فکر براى ما پیدا نشود که طلبه‏ها باید مثل نیروهاى انقلاب که در جاهایى از پایین به بالا انقلاب شروع شد و بالاییها را در مقابل عمل انجام شده قرار دادند، عمل کنند. طلّاب تصور نکنند که مى‏توانند انقلابى را از پایین شروع کنند و حوزه را به صورتى که مى‏خواهند، در بیاورند و بعد به مراجع و بزرگان بگویند: بسم اللّه، این حوزه را اداره کنید! این کار، نه شدنى است و نه جایز مى‏باشد؛

ج) دستگاه مدیریت و شوراى عالى حوزه‏

مخاطب سوم، دستگاه مدیریت و شخص مدیر عزیز و محترم حوزه و شوراى عالى حوزه‏ى علمیه هستند که این‏ها بیشترین بار را خواهند داشت و براى اینکه این کار راه بیفتد، باید اجتماعات علمى تشکیل شود.

686- مدیریت تحول توسط یک مرکز مشخّص‏ (مدیریت حوزه)

رابعاً، مرکزى به طور مشخّص، متصدّىِ سررشته دارِ انجامِ این کارها شود. چهار سال قبل، بحث ما بر سر تأسیس این مرکز بود که بحمد اللّه امروز حاصل شده است. امروز، حوزه یک شوراى عالى و یک مدیر دارد ...حوزه باید مرکز و سررشته دارِ این حرکتها باشد. مدیریت، دوگونه کار مى‏تواند بکند: یک‏گونه، کارهاى قانونى و آیین‏نامه‏اى است که مثلًا امتحانات و گزینش و شهریه این طور باشد. یکى هم کارهاى بزرگ و عظیمى است که شاید تحت یک آیین‏نامه و نظام‏نامه‏اى هم نیاید؛ بلکه حرکتى جهادى و بسیجى و به کارگیرىِ افراد گوناگون و راه انداختنِ امور است. به‏هرحال، باید مرکزى مباشرت مستقیم و مشخّص کند و به نظر من، امروز این مرکز، مدیریت حوزه است.

144- نقش جامعه مدرسین

امام (ره) در پیام خود، به جامعه‏ى مدرسین اشاره کردند و خطاب به طلّاب فرمودند که شما جذب جامعه‏ى مدرّسین بشوید. ... پس نمى‏شود ما یک حرکت طلبگى و حوزه‏اى عمومى داشته باشیم؛ در حالى که این طرف از آن طرف جدا باشد. این دو طرف، یک جریان هستند که باید باهم باشند و همچنان که در اساسنامه‏ى شما آمده است، مجموعه‏ى طلّاب، مجموعه‏ى مدرّسان را در رتبه و رده‏اى بالاتر از خودشان مشاهده کنند.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی