فرهنگ زندگی

سبک زندگی بخش اصلی یک تمدن است.

فرهنگ زندگی

سبک زندگی بخش اصلی یک تمدن است.

سبک زندگی اسلامی

آخرین نظرات

دو نوع عرفان!
آن سبک اول دیندارى با همه چیز سازگار است. اگر شما هم باشى و خانه ات، مى توانى عارف باشى. اصلاً هیچ ارتباطى با دیگران ندارد. اتفاقاتى هم مى افتد و چیزهایى دست آدم مى آید. این سبک سبکى است که شهدا متروک کردند.از قضا نزدیک ترین سبک از سبک هاى دیندارى به سبک قرآن نه سبک اول که سبک دوم است. ببینید وقتى که شما قرآن مى خوانید، مى بینید که شما را به فضا نمى برد. ضمن اینکه در تمام آیات توحیدى شما را فرو مى برد و شما را دغدغه دار مى کند وعده مى دهد که «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللهَُّ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ أذِلَّةٍ عَلَى المؤُمِنینَ أعِزَّةٍ عَلَى الکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللهَِّ وَ لا یَخافُونَ لَومَةَ لائِمٍ (سوره مبارکه مائده/آیه ۵۴) این آیه در سوره مائده و براى اواخر عمر پیامبر است و درست آیه بعد آیه إنَّما وَلیّکُمُ الله است. یعنى آدم هایى که دوست خدا، عاشق خدا هستند و خدا عاشق این ها، کارشان چیست؟ اذله على المؤمنین فروتن در برابر مؤمنین هستند نه خوار و ذلیل چون که روح مؤمن خیلى بلند است. اعزه على الکافرین عزیز نفوذناپذیر در برابر کفار و اهل جهاد و بى باک.
مسئله کار راه اندازی مجاهدانه برای رهبری دینی است…
از قضا آنهایى که سوگلى ائمه بودند در همین سبکى که شهدا رفته بودند زندگى مى کردند. این ها اتفاقاً بیشتر نظر اهل بیت(ع)را به خود جلب مى کردند. افرادى که یک کار واقعى امام را راه مى اندازد. چه آن موقعى که مالک اشتر بود، چه آن موقعى که امثال هشام بن حکم ها بودند، زمان، زمان شبهه بود، مى آمدند شبهه هاى علمى مطرح مى کردند، امام صادق(ع)با چشمان شان از میان در خیمه دنبال هشام مى گشتند. خوب امام مى توانستند جواب دهند ولى قرار نیست همه چیز را امام جواب دهد، در تاریخ هم نیامده که اینان صاحب کشف و شهود بوده اند یا نه. مهم این است که چه قدر تابع این هستید که مجاهدانه کار را راه بیاندازید. شما این را از حضرت على(ع)شنیده اید، بارها گفته ام باز هم مى گویم، لااقل براى خودم جا دارد. مالک اشتر به عنوان یار امیرالمؤمنین که اهل کشف و کرامت هم نبوده است، اهل تو فضا رفتن هم نبوده است. همین کمیلى که وقتى حاکم هیت مى شه کار امام را راه نمى اندازد، امام از دست ایشان شاکى هستند. در نهج البلاغه امام براى او نامه مى نویسد و مى گوید که تو به چه درد من خوردى؟ نه شدتى داشتى که دشمنان را بترسانى نه مملکت را درست کردى؟
از آن طرف مالک اشتر است. مالک کسى است که در روایات ما داریم امر امام شدید بود مادامى که مالک بود. یعنى امام شدید مى تاخت تا زمانى که مالک بود، این خیلى حرف است یعنى کناردست امام کسى باشد که امید حربه هاى امام باشد. وقتى امام داد مى زند خیالشان راحت است که یک نفر هست که کار را جلو مى برد. بعد زمانى که خبر شهادت مالک را به امیرالمؤمنین مى دهند امیرالمؤمنین مى فرمایند رفتن تو کمر عالم را شکاند، خیلى حرف است. بعد تعریف هایى از ایشان مى کنند که خیلى بلند است. هیچ عارف معتکفى به اعماق وجود مالک نمى تواند دست پیدا کند . و هیچ پرنده اى به بلنداى اندیشه او نمى پرد. چرا؟ چون کار امام را راه مى اندازد. معرفتش نسبت به امام بالاست و کار امام را راه مى اندازد.
جهادی شبیه ترین حرکت به کار شهدا
این سبک سبک خاصى از دیندارى است که شهدا این سبک را معرفى کردند. نه این که این سبک وجود نداشته و این معارف نبوده، این معارف بوده ولى مثل چیزهایى که رفته رفته خاک مى گیرد و در قفسه ها مى ماند و کسى سراغ آنها نمى رود و راجع به آنها فکر نمى کند. امام و شهدا این کتاب خاک خورده را از قفسه ها بیرون آوردند و یک عرفان دیگر را معرفى کردند به نام عرفان مجاهدانه. که این حرکت جهادى شبیه ترین حرکت هاست به حرکت رزمنده ها، همان روحیات، همان حالات، همان فکر و باید همان طورى شود. و چیزى که مى تواند این سبک را نگه دارد این است که در مسافرت جهادى آن الگو یک بار دیگر بازخوانى شود و در سال طبق آن عمل شود. این اردو همایش عرفان مجاهدانه است.
رشد دادن نیت ها در جبهه و جهادی
پس بنده مسافرت جهادى را تعریف مى کنم به همایش عرفان مجاهدانه. آن موقع رنگ همه چیز تغییر مى کند و رنگ خدایى مى گیرد. آن وقت بیل زدن و شوخى کردن و نکردن ما و همه کارهاى ما عبادت مى شود و همه چیز آن مى شود رُشد یعنى همه چیزِ آن، انسان را بالا مى برد. جهادى این طورى است؛ چون در این مسیر قرار گرفته است، مسیر همایش عرفان مجاهدانه. در این مسیر که قرار گرفته حالا ممکن است فردى بگوید آقا من به نیت مثلاً بنى بشر و نوع دوستى شرکت کرده باشم. حتى ممکن است این نیت ها براى راه افتادن و شروع راه نیت هاى خوبى باشد ولى باید آن را رشد داد، مانند شهدا. شهدا(بالاخره ما رفقاى شهید داشتیم)، بعضى از شهدا مى رفتند جبهه براى مسلسل بازى، باورتان مى شود؟ شما روز اولى که مى آمدید جهادى چند سال داشتید؟ چهارده پانزده سال، چى مى فهمیدید؟ ولى الآن دید شما در یک افق و حوزه بالاترى باز شده است. این اردو رفتن ها رشد مى دهد. آن زمان هم مى گفتند که این جبهه رفتن ها رشد مى داد. یعنى وقتى که به جبهه مى رفتند و تجربه مى کردند و مى دیدند افق فکرى آنها رشد مى کرد.
ولی نعمت یعنی مجرای نعمت برای ما
مثل احترام به والدین، احترام به والدین عبادتى است که شما فکر نمى کنید مانند خواندن دعاى کمیل است. خیلى متوجه نمى شوید ولى کوچکترین کارى که بکنید خیلى به شما مى دهند. حالا چه فرقى ما بین این دو است؟ نکته مهم این است که این عبادات جزو عبادات عجب آور نیست. چون به طور مستقیم آدم را هوا نمى گیرد. خدمت به محرومین، خدمت به این پابرهنه هایى که به قول حضرت امام که با کسى تعارف نداشتند، ولى نعمت هستند، من در جایى گفته ام ولى نعمت یعنى چه، خیلى حرف بزرگى است. امام فقیه است، فقیه مفهوم ولى را مى فهمد که چه چیزى مى گوید. ولى نعمت هستند یعنى اینکه خیلى از ارزاقى که به شما مى دهند از همین کانال مى دهند. به واسطه آنها مى دهند، این یعنى ولى نعمت. به واسطه آنها مى دهند به ما
خدمت به محرومین وسیله بین زمین و آسمان
در جنگ بدر وقتى که وجود مبارک نبى مکرم اسلام غنایم را به مواسات تقسیم کردند، خوب آن ها سیصد و سیزده نفر بودند. بعضى از آن ها جنگ آور و دلاور و فارس القوم بودند و بعضى هم پیرمرد، به هر حال همه آمده بودند، خوب دقت کنید؛ وقتى اموال به مواسات پخش شد سعد ابن ابى وقاص نزد پیامبر مى آید و مى گوید: به فارس القوم همان مقدارى مى دهى که به ضعیفان مى دهى؟ حالا جواب پیغمبر، مگر این نصرت الهى که نازل شد به خاطر کسى جز همین ضعفا بود؟ آن نصرت هاى پى درپى به خاطر همین ضعفا آمد. آن نصرت هایى که آمد و غنایمى که نصیب تو شده، به خاطر آن ها بوده نه این که با تلاش تو چیزى نصیب آن ها شده باشد. همین رزقى که رزق بچه است به دست تو مى دهند که تو به او بدهى، نه این که تو رزق بچه را مى دهى. این مطلب جزو معارف محکم دین ما است. یعنى بچه رزق خودش را مى گیرد. منتهاى مراتب تقدیر خدا این است که رزق بچه را به دست بابا مى دهد تا از دست او به بچه داده شود. همین دل این هاست که وقتى به امیرالمؤمنین گفتند که فاصله زمین تا آسمان چه قدر است؟ حضرت به امام حسن نگاه کردند و ایشان که در ظاهر بچه خردسالى بودند اگر فاصله فیزیکى بین زمین و آسمان را مى گویى هر چه قدر فرمودند چشم کار مى کند و اگر فاصله معنوى میان زمین و آسمان را مى گویى دعاى مظلوم است. دعاى
مظلوم دعایى است که فاصله زمین تا آسمان را پر مى کند. کم توفیقى با ما همراه نیست توفیق خدمت به محرومین.
انقلابی ها همین مستضعفین اند
و وقتى تاریخ قرآن و تاریخ انبیا را نگاه مى کنى نشان مى دهد که همین پابرهنه ها مدافعان اصلى انقلاب ها در طول تاریخ بوده اند. شما همین تهران را نگاه بکنید، جسارت به دوستان نشود ولى وقتى قسمت بالاى شهر که تشریف مى برید مى بینید که اسامى کوچه ها و خیابان ها همه بوستان و گلستان و یاس و زنبق و… پایین که مى روى در هر کوچه اى مى بینى چندتا شهید داده اند. بعضى ها مى گویند طرف از درد بى پولى رفته شهید شده، نمى فهمد که این حرف را مى زند، کسى از درد بى پولى جانش رو فدا مى کنه؟ او نمى فهمد که سنت تاریخ این بوده است. آن اوائل گروهى از مشرکین به مدینه آمدند، به پیغمبر گفتند که جلوى در مجلس نشین، برو بالاى مجلس بنشین تا ما هم که با تو کار داریم بیاییم بالاى مجلس. بعد گفتند این ها چه کسانى هستند که اطراف خودت جمع کردى. در روایت آمده که گفتند بوى گند زیربغل هاى اینها ما را آزار مى دهد. اصحاب ناراحت شدند و رفتند در زاویه اى از مسجد نشستند. آیه نازل شد پیغمبر؛ البته وقتى مى گوید پیغمبر درحقیقت ما را هم خطاب قرار داده است، که اى پیامبر جان خودت را عادت بده که با همین ضعفا بگردى ،این کسانى که لِوَجهِ الله دور تو جمع شده اند بدون هیچ امیدى؛ واقعاً کسانى که قبل از فتح مکه دور پیامبر جمع شدند با چه امیدى جمع شده بودند، شما حساب بکنید به پیغمبر ایمان آوردن یعنى کتک خوردن؛ به پیغمبر ایمان آوردن یعنى شعب رفتن، به پیغمبر ایمان آوردن یعنى گداى مدینه شدن، به پیغمبر ایمان آوردن یعنى اگر جزو انصار باشى وسط خانه پرده بزنى تا مهاجرین بیایند در خانه شما زندگى کنند، همه این ها براى خدا، در ادامه مى فرماید از این ها چشم برنگردانى طرف آدم هایى که به قول امیرالمؤمنین ته گلویشان از بس که سیر هستند ترش کرده است، نکند از آن ها چشم برگردانى به سوى این افراد، پیامبر بلند : شدند رفتند کنار اصحاب نشستند و فرمودند: « مَعَکُمُ المَحیَا وَ مَعَکُمُ المَمَات » با شما من زنده مى مانم و با شما مى میرم.
جهادی توفیقی که به هر کسی نمی دهند
این که چنین توفیقى خدا به ما داده است، حالا ما چه کار خیرى کرده بودیم یا دعاى خیر چه کسى بوده است که خدا این توفیق را به ما عطا فرموده است و ما را به این فضاها آورده است که خدمت این ها را بکنیم و این را براى خودمان افتخارى بدانیم، نمى دانیم چه چیزى باعث این توفیق بزرگ شده است. این موضوعى که مطرح شد یکى دیگر از مباحثى است که مى توان در بحث جهادى و جهاد بیان کرد و از فضاهایى است که مى توان در اردوهاى جهادى آن را باز کرد تا رفته رفته جهادى مضمحل نشود و تبدیل به چیزهاى دیگرى نشود. و مسافرت جهادى اگر مراقبت نشود و دائم به خودمان تذکر ندهیم که الآن چه کار مى کنیم، هدف مان برگزارى همان همایش عرفان جهادى است یا خیر که اگر این بود به فضل خدا چیزهاى دیگرى هم داده مى شود. در پایان هم حدیثى را هدیه مى کنم. ببینید همه خدا را دوست دارند، اینکه ما خدا را دوست داشته باشیم خیلى امر مهمى نیست اما این که خدا هم از ما راضى باشد خیلى مهم است. یک حدیثى است از جمله احادیثى که املایى است، یعنى امام به راوى مى گویند بنویسد. راوى از امام حسن عسگرى(ع)مى پرسد که اگر من بخواهم سلام جامعى به ائمه بدهم چگونه سلام بدهم؟ در این سلام هایى که مى فرمایند سلامى است به امام رضا(ع)که هر وقت که حالتان مناسب بود و خواستید به ایشان توجهى بکنید این صلوات مناسب است اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الَّذِی ارْتَضَیْتَهُ ( کلیات مفاتیح الجنان/ صلوات بر حجج طاهره/ ص ۹۶۹) خداوندا بفرست سلام و صلوات بر على ابن موسى الرضا الَّذِی ارتَضَیتَهُ که تو از او راضى هستى رَضَیْتَ بِهِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِکَ هر کسى که توىِ خدا از او به واسطه امام رضا ازاو راضى مى شوى، خیلى عجیب است. مثل این که ظهور اسم یا سریع الرضا امام رضا(ع)است. بعد در انتهاى صلوات هم به خدا مى گویى اِنَّکَ جَوَادٌ کَرِیم، عبارت هاى دیگرى هم داریم اِنّکَ عَزیزٌ حَکیم ولى انگارى این خداى امام رضاست. به هر جهت کیسه همه ائمه پر است ولى گویا امام رضا(ع)چیز دیگرى است.
بالنبى و آله الفاتحه مع الصلوات

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی