وحید یامین پور/«مدنی بالطبع» بودن انسان از آن مفاهیمی است که مورد بحث بسیاری از متفکرین بوده است. از جمله خواجه نصیر الدین طوسی که تفکر اجتماعی خود را بر همین مفهوم بنا می کند. اجمالا همه پذیرفته اند که انسان در کنار دیگر انسان ها ابعاد حقیقی وجود خویش را کشف می کند. به عبارت دیگر اگر اجتماع انسانی وجود نداشت، بخش هایی از ابعاد فطری و وجودی انسان مجال رشد و ظهور نمی یافت. اما این آغاز ماجراست. آیا صرف «با دیگران بودن» یا «در جمع بودن» منظور است؟
دو نوع عرفان!
آن سبک اول دیندارى با همه چیز سازگار است. اگر شما هم باشى و خانه ات، مى
توانى عارف باشى. اصلاً هیچ ارتباطى با دیگران ندارد. اتفاقاتى هم مى افتد و
چیزهایى دست آدم مى آید. این سبک سبکى است که شهدا متروک کردند.از قضا
نزدیک ترین سبک از سبک هاى دیندارى به سبک قرآن نه سبک اول که سبک دوم است.
ببینید وقتى که شما قرآن مى خوانید، مى بینید که شما را به فضا نمى برد.
ضمن اینکه در تمام آیات توحیدى شما را فرو مى برد و شما را دغدغه دار مى
کند وعده مى دهد که «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن
دینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللهَُّ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ
أذِلَّةٍ عَلَى المؤُمِنینَ أعِزَّةٍ عَلَى الکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی
سَبیلِ اللهَِّ وَ لا یَخافُونَ لَومَةَ لائِمٍ (سوره مبارکه مائده/آیه ۵۴)
این آیه در سوره مائده و براى اواخر عمر پیامبر است و درست آیه بعد آیه
إنَّما وَلیّکُمُ الله است. یعنى آدم هایى که دوست خدا، عاشق خدا هستند و
خدا عاشق این ها، کارشان چیست؟ اذله على المؤمنین فروتن در برابر مؤمنین
هستند نه خوار و ذلیل چون که روح مؤمن خیلى بلند است. اعزه على الکافرین
عزیز نفوذناپذیر در برابر کفار و اهل جهاد و بى باک.
مسئله کار راه اندازی مجاهدانه برای رهبری دینی است…
از قضا آنهایى که سوگلى ائمه بودند در همین سبکى که شهدا رفته بودند زندگى
مى کردند. این ها اتفاقاً بیشتر نظر اهل بیت(ع)را به خود جلب مى کردند.
افرادى که یک کار واقعى امام را راه مى اندازد. چه آن موقعى که مالک اشتر
بود، چه آن موقعى که امثال هشام بن حکم ها بودند، زمان، زمان شبهه بود، مى
آمدند شبهه هاى علمى مطرح مى کردند، امام صادق(ع)با چشمان شان از میان در
خیمه دنبال هشام مى گشتند. خوب امام مى توانستند جواب دهند ولى قرار نیست
همه چیز را امام جواب دهد، در تاریخ هم نیامده که اینان صاحب کشف و شهود
بوده اند یا نه. مهم این است که چه قدر تابع این هستید که مجاهدانه کار را
راه بیاندازید. شما این را از حضرت على(ع)شنیده اید، بارها گفته ام باز هم
مى گویم، لااقل براى خودم جا دارد. مالک اشتر به عنوان یار امیرالمؤمنین که
اهل کشف و کرامت هم نبوده است، اهل تو فضا رفتن هم نبوده است. همین کمیلى
که وقتى حاکم هیت مى شه کار امام را راه نمى اندازد، امام از دست ایشان
شاکى هستند. در نهج البلاغه امام براى او نامه مى نویسد و مى گوید که تو به
چه درد من خوردى؟ نه شدتى داشتى که دشمنان را بترسانى نه مملکت را درست
کردى؟
از آن طرف مالک اشتر است. مالک کسى است که در روایات ما داریم امر امام
شدید بود مادامى که مالک بود. یعنى امام شدید مى تاخت تا زمانى که مالک
بود، این خیلى حرف است یعنى کناردست امام کسى باشد که امید حربه هاى امام
باشد. وقتى امام داد مى زند خیالشان راحت است که یک نفر هست که کار را جلو
مى برد. بعد زمانى که خبر شهادت مالک را به امیرالمؤمنین مى دهند
امیرالمؤمنین مى فرمایند رفتن تو کمر عالم را شکاند، خیلى حرف است. بعد
تعریف هایى از ایشان مى کنند که خیلى بلند است. هیچ عارف معتکفى به اعماق
وجود مالک نمى تواند دست پیدا کند . و هیچ پرنده اى به بلنداى اندیشه او
نمى پرد. چرا؟ چون کار امام را راه مى اندازد. معرفتش نسبت به امام بالاست و
کار امام را راه مى اندازد.
جهادی شبیه ترین حرکت به کار شهدا
این سبک سبک خاصى از دیندارى است که شهدا این سبک را معرفى کردند. نه این
که این سبک وجود نداشته و این معارف نبوده، این معارف بوده ولى مثل چیزهایى
که رفته رفته خاک مى گیرد و در قفسه ها مى ماند و کسى سراغ آنها نمى رود و
راجع به آنها فکر نمى کند. امام و شهدا این کتاب خاک خورده را از قفسه ها
بیرون آوردند و یک عرفان دیگر را معرفى کردند به نام عرفان مجاهدانه. که
این حرکت جهادى شبیه ترین حرکت هاست به حرکت رزمنده ها، همان روحیات، همان
حالات، همان فکر و باید همان طورى شود. و چیزى که مى تواند این سبک را نگه
دارد این است که در مسافرت جهادى آن الگو یک بار دیگر بازخوانى شود و در
سال طبق آن عمل شود. این اردو همایش عرفان مجاهدانه است.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و صلى الله على سیدنا محمد و آله الطاهرین .
ضرورت شاقول برای کار جهادی
پخیلى خوشحالم که در جمع شما جهادگران عزیز حضور پیدا کردم. سعى مى کنم بحث
حتى المقدور کوتاه باشد، اگر دوستان هم سؤال خاصى داشتند در انتها در
خدمتتان هستم. صحبت کردن براى کسانى که سالیانى جهادى رفته اند و در این
مسافر تها بودند کمى سخت است. نمى دانم صحبت کردن راجع به اصول و مبانى
جهادى چه قدر جا دارد ولى باز هم از زاویه اى جدید این جریان را با همدیگر
نگاه مى کنیم. چون که براى خود من بحث جهادى و این شکل مسافرت هایى که گاه
به گاه پیش مى آید مثل یک شاقول گذارى است، مانند دیوارى که هر سه، چهار
رجى که بالا مى رود باید شاقول بگذارند و دقت کنند ببیند به کجا رفته، لذا
خوب است که یک بار دیگر ببینیم که چه کار مى کنیم، براى چه کسانى کار مى
کنیم و آن نیت هایى را که اساساً براى آن زندگى مى کنیم یک بار دیگر
بازکاوى کنیم.
ارزش کار در اسلام به نیت است.
شاید بارها این نکته را شنیده اید که در دین ما ارزش کارها به نیت است.
شاید این یکى از افتراقات دین ما با دیگر ادیان باشد. ما خیلى به نیت کار
توجه مى کنیم و بقیه ادیان به انجام کار. نیت براى ما حکم ضریبِ عمل را
دارد. یعنى هر چه قدر هم که عمل عملِ بزرگى باشد، اگر نیتِ آن نیتِ کوچکى
باشد و نیت، نیت صفرى باشد در عمل ضرب مى شود و اثرى از آن نمى ماند. یعنى
اصلاً«أَفئِدَتُهُم هَواءٌ»(سوره مبارکه ابراهیم/آیه ۴۳) خداوند در قرآن
در مورد بعضى مى فرماید که در قلب شان هیچى نیست قلبشان هیچى ندارد، اصلاً
هیچى نیستند، هواء همان هواست یعنى هیچى. مفاهیمى مانند احباط و بطلان عمل
که در دین ما جایگاه قابل تأملى دارند در بقیه ادیان یا اصلاً جایگاهى
ندارد یا از چنین جایگاهى برخوردار نیستند.
خودت را می خواهند
بارها و بارها این داستان حضرت امام حسین (ع)را شنیده اید ماجراى امام
حسین(ع( با عبدالله ابن حُر جُعفى، که در مسیر کربلا حضرت مى خواستند او را
همراه خود کنند. آخرِ کار هم همراه امام نمى شود. در برخوردى که با امام
داشته مى گوید من اسب دارم، اسب هایم را مى دهم، که امام مى فرمایند من اسب
تو را نمى خواهم من خود تو را مى خواستم. چه کسى از تو اسب خواست. «وَ ما
کُنتُ مُتَّخِذَ المُضِلِّینَ عَضُداً» (سوره مبارکه کهف/آیه ۵۱) ما اصلاً
کسى نیستیم که بخواهیم یک گمراه را بازوى خودمان قرار دهیم. به هر جهت آن
چیزى که در این بین از اهمیت برخوردار است همان نیت عمل است
یا حسین شهید می سازد نه وطن!
ببینید من یک انتقادى کردم به جایى که مراسم هفته شهدا برگزار کرده بود. در
این برنامه تصویرى از آرش کمانگیر درست کرده بودند و شهدا شده بودند. به
ما گفتند که برنامه ها چه طور بود؟ گفتم خیلى زحمت کشیده بودید ولى شهداى
ما آرش کمانگیر نبودند، خیلى با آرش کمانگیر فرق داشتند. شهداى ما را قرآن
خدا این گونه وصف مى کند که جان آن ها را مى خرد، این که شهدا براى وطن کار
کردند یا کار نکردند، وطن مفهومى نیست که مؤمن جان خود را با آن مقایسه
بکند، ارزش جان مؤمن آن قدر زیاد است که جز خدا خریدار ندارد. فلذاست که
شهداى ما شب هاى عملیات شاهنامه نمى خواندند، زیارت عاشورا مى خواندند، وطن
خیلى خیلى کوچک تر از آن چیزى است که احوال انسان را بخواهد رنگ بدهد و
افکار مؤمن را بخواهد رنگ بدهد. ما در درجه اول فرزند دین هستیم، فرزند
مکتب هستیم. وقتى کسى به امام صادق(ع)گفت اى فرزند رسول خدا چرا شما این
قدر از سلمان فارسى یاد مى کنید؟ امام صادق فرمودند قبل از این که به سه
دلیل چرایى آن را بگویم اول یک تذکر آیین نامه اى بدهم ، گفتند بفرمایید.
حضرت فرمودند لا تقل سلمان الفارسی. راوى پرسید پس چه بگوییم؟ حضرت
فرمودند: بل سلمان المحمدی. فامیلى سلمان فارسى نیست. فامیلى سلمان را دین
تعیین مى کند. سلمانى که منّا اهل البیت است، از سلمان فارسى تغییر مى کند
به سلمان محمدى.
دین داری شهدا در فضا نیست!
چرا ما بحث شهدا را مطرح کردیم؟ به خاطر این مطلب که ادیان در این مطلب بحث
دارند. خواندن کتاب هایى که نظیر این سبک را ارائه مى دهد مثل کتاب هاى
عرفانى ما از فصوص و فتوحات مکیه و منازل السالکین و امثالهم و خواندن
خاطرات عرفا و دیندارى به سبک عرفا شما را در فضا مى برد. این جور کتاب ها
دست به گزینش هایى مى زند که صرفاً آیات توحیدى، توحید افعالى و توحید ذاتى
و توحید صفاتى را در برمى گیرد. من مخالف بحث هاى عرفانى نیستم مثل افرادى
که مخالفت مى کنند. نه تنها که مخالف نیستم بلکه دلبستگى هایى هم به این
مباحث دارم.
عرفان جهادی
در این سبک شما هیچ گزارشى از آیاتى که رابطه شما را با خلق تعیین کند،
رابطه شما را با اجتماع تعریف کند، شما را به عنوان داعیه دار عزت مسلمین
معرفى بکند، روابط بین الملل شما را تنظیم بکند، تکلیف غزه و امثالهم را
روشن بکند، نمى بینید. در این سبک دیندارى شما کاملاً در فضا هستید. ما
باید خدا را شاکر باشیم که بعد از دوره امام و شهدا تنفس مى کنیم، چرا؟ به
دلیل اینکه اگر شهدا نبودند قالب دینى که از قالب هاى دینى باقى مى ماند
همان قالب اول بود. ولى امام و شهدا با قالب دیگرى دین را معرفى کردند،
آنها دست به معرفى تازه اى از عرفان زدند، عرفان مجاهدانه، عرفان جهادى،
مؤمن جهادى، مؤمن مجاهد. شما در این سبک مواجه هستید با جوانانى که به غایت
عارف اند و امامى که براى احدى تره خُرد نمى کند. با اخلاق حضرت امام آشنا
هستید. وقتى که همه مى گفتند «ما همه سرباز توایم خمینى» حضرت امام مى
گفتند نه تو سرباز منى نه من سرباز توام، ما همه سرباز خدائیم. امام در
مقابل آن چهره هاى غبارآلود و خسته مى فرمایند من در مقابل شما احساس حقارت
مى کنم. این حرف امام است. امام و شهدا سبکى از دیندارى را معرفى کردند که
سبکى مجاهدانه است، در فضا نیست، کاملاً در متن اجتماع و جامعه است و همان
اهداف اصلى قرآن را دنبال مى کند.
“گره یک برنامه تلویزیونی نیست، گره یک دغدغه است، گره یک آرمانه، گره یک مواجهه انتقادی با وضع موجوده، گره سؤالهای سخت نسل جدید از نسل قدیمه، گره اصل از خود شروع کردن و از خودمون تغییر رو آغاز کردنه. گره یک مواجهه انتقادی با مبانی تمدن غربه، گره یک مرگ بر آمریکای عملیه. گره یک سؤال جدی بیتعارفه: انقلاب من کو؟ سه مفهوم در سبک زندگی ما به هم گره خوردهاند: ایرانی بودن، مدرنیته و غرب، اسلام، و حاصل این شده است که ما نه این هستیم نه آن! و دنبال این هستیم که بفهمیم بالاخره کدام هستیم؟! پس برای باز کردن این گره در وهله اول باید نسبت خودمون رو با این مفاهیم مشخص کنیم.”
حجت الاسلام پناهیان، در آخرین قسمت از برنامه گره، درباره انقلابی بودن و سبک زندگی به بحث و گفتگو پرداخت، و گفت: سیاستمداران باید به نخبگانی که ویژگیهای لازم را دارند بها دهند و پای سخنان آنها، از قانونی کردن تا اجرای آن، فداکارانه بایستند. جامعه باید چراغ به دست، به دنبال نخبگانی باشد که بتوانند تحول ایجاد کنند. اینطور نیست که هرکسی مشهور شد، یا هر کسی که تجربۀ مدیریت داشت، یا هر کسی که علم داشت بتواند تحول ایجاد کند.
مجری: اگر ما بخواهیم شاهد تغییر و تحولی در جامعه باشیم به چه نوع آدمهایی نیاز داریم؟
• طبیعتاً برای ایجاد تحول به افرادی نیاز داریم که تسلیم وضع موجود نباشند و البته اعتراضشان به وضع موجود یک اعتراض سطحی هم نباشد، بلکه نگاه عمیقی داشته باشند و بتوانند با روحیهی انقلابی و با شجاعت بالا، آن نگاه عمیقی را که پیدا میکنند به جامعه منتقل کنند.
• اگر کسی بخواهد اوضاع موجود را توجیه کند و از آن دفاع کند و به نوعی مقهور وضع موجود باشد او نمیتواند تحول ایجاد کند. انسان تحولخواه یا به تعبیری انسان انقلابی، انسانی است که متفاوت بودن را عمیقاً دنبال کند و دوست نداشته باشد فقط یک تغییر اندک ایجاد کند. و البته این همّت در هر کسی نیست.
• بسیاری از آدمها مصلحت اندیش هستند و بیشتر منافع خودشان را میبینند و لذا فقط به دنبال تغییرات اندک هستند. بسیاری از آدمها اصلاً عمیق نگاه نمیکنند و بسیاری جرأت اظهار نظر ندارند. به عنوان مثالی از جرأت نداشتن میتوان به داستان پادشاهی اشاره کرد که لباسی بر تن نداشت اما همه از ترس اینکه متهم نشوند، چیزی نمیگفتند ولی ناگهان کودکی از روی اخلاص گفت: «پادشاه که اصلاً لباس ندارد» و گویا حرف دل همه را زد و همین حرف همه را به هم ریخت. انسان تحول خواه، صفا و صداقت و صراحت آن کودک را دارد. یک دفعهای تلنگری میزند که باعث میشود همه، آن چیزی که پشت پوسته ظاهریشان پنهان کرده بودند، بیرون بریزند و البته در این راه باید مشقتهای فراوانی هم کشید چون همیشه جامعه این قدر آمادهی پذیرش نیست.
افرادی که این تحول را ایجاد میکنند چه خصوصیاتی باید داشته باشند؟
• اولین ویژگی این افراد این است که به درک عمیق نائل شدهاند و درک عمیق هم لاجرم درک دینی عمیق است. چون دین عمیقترین معارف را به انسان میدهد. از طرفی، خیلیها ممکن است به درک سطحی دینی نائل شده باشند و از احکام و معارف دینی هم خبر داشته باشند، اما قدرت تجزیه و تحلیل عمیق نداشته باشند. کسی که ژرفنگر است و اطلاعات دینی خوبی هم دارد، به درد این کار میخورد. چون دین یک راهنما و بروشور برای استفادهی صحیح از هستی است.
• انسان تحولخواه باید درک دینی عمیق داشته باشد و ژرفنگر باشد. خیلی افراد دیندار هستند اما چون درک عمیقی از دین ندارند، و از دین استفادهی حداقلی میکنند، به درد ایجاد تحول نمیخورند.
• ائمهی هدی(ع) میفرمایند: «عَلَیْکُمْ بِالدِّرَایَاتِ لَا بِالرِّوَایَات»(کنزالفوائد/۲/۳۱ و معانیالاخبار صدوق/۱) سخنان ما را فقط روایت نکنید، بلکه عمیقاً درک کنید. همچنین میفرمایند: «عَلَیْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ وَ عَلَیْکُمُ التَّفْرِیع» (وسائلالشیعه/۲۷/۶۲) ما اصول را به شما میگوییم و شما بر آنها فرع بزنید.
• دومین ویژگی کسانی که قدرت ایجاد تحول را دارند این است که «پدیدههای اجتماعی را عمیق نگاه میکنند.» خیلیها ممکن است پدیدههای اجتماعی را بشناسند و آمارهای زیادی هم در اختیار داشته باشند، اما قدرت تجزیه و تحلیل عمیق این پدیدههای اجتماعی را نداشته باشند. به عنوان مثال اگر با پدیدهی بیحجابی دختران جوان در جامعه مواجه هستیم، باید تحلیل عمیقی از آن داشته باشیم و ریشههای آن را شناسایی و بررسی کنیم. اینکه بیحجابی بد است را همه میدانند.
اما اینکه ریشهی بدحجابی در جامعهی ما چیست را فقط انسان ژرفنگر درک میکند. معمولاً خانمها از آقایان بیشتر به معنویت گرایش دارند، و جوانها بیشتر از مسنترها. پس دختران جوان در هر جامعهای متدینترین قشر میشوند. پس اگر گاهی دیده میشود دختران جوان دینگریزی میکنند، این اتفاقات ساده نیست. مثل یک گناه کردن آقا پسر و چشمچرانیِ او نیست. بدون یک نگاه عمیق نمیتوان این پدیده را تحلیل کرد.
خلقیاتی که باید برای شکلدهی هویت انسانی کودکانمان به آنها بیاموزیم.
برگرفته از بیانات حضرت آیتالله خامنهای در دیدار معلمان و اساتید خراسان شمالی؛ 1391/7/20
اینفوگرافی در ادامه مطلب
فارغ از اینکه اصطلاح «سبک زندگی» در
فرهنگ واژگان آیتالله خامنهای تازگی دارد یا نه، آنچه که در کشور ما از
آن به عنوان سبک زندگی یاد میکنند، از همان آغاز رهبری ایشان یا حتی
قبلتر از آن دغدغهی ایشان بوده است: «بنده زمان ریاستجمهورى در شوراى
عالى انقلاب فرهنگى قضیهى طرح لباس ملى را مطرح کردم و گفتم بیایید یک
لباس ملى درست کنیم [...] عربها لباس ملى خودشان را دارند، هندىها لباس
ملى خودشان را دارند، اندونزىیایىها لباس ملى خودشان را دارند [...] من و
شما که ایرانى هستیم، لباسمان چیست؟» (بیانات در دیدار جمعی از جوانان استان همدان، ۱۳۸۳/۴/۱۷)
اینگونه دغدغهها نسبت به «روش زندگی» در اوایل رهبری آیتالله خامنهای بیشتر از پیش نمایان گشت. نگاهی گذرا به نامگذاری سالها
در دههی هفتاد شمسی نشان میدهد که ارتقای فرهنگ عمومی در کشور برای
ایشان اهمیتی فوقالعاده داشته است. انتخاب نامهایی همچون «وجدان کاری،
انضباط اجتماعى»، «انضباط اقتصادى و مالی» و «صرفهجویی» ناظر بر
آسیبشناسی جامعهی آن روز ایران بود؛ آسیبهایی همچون زیادهروى و
نابودکردن اموال عمومى و اموال شخصى و نیز ریخت و پاش و اسراف. در این میان
نامهایی مانند «حرکت به سوى اصلاح الگوى مصرف» و «همت مضاعف و کار مضاعف»
برای نسلهای جوانتر جامعهی ایرانی آشناتر است. البته انتخاب نام سال،
تنها زمینهی طرح این بحث برای رهبری نبود، بلکه ایشان در سخنرانیهای
مختلفی در این سالها به مسائلی مثل آپارتماننشینی، معماری، اصلاح موی سر،
شیوهی راهرفتن، کتابخوانی، الگوى مصرف وسایل زندگى، مُد و ... نیز
پرداختهاند.
س: اخلاق چیست؟
ج: اخلاق بر دو قسم است.
1 ـ اخلاق مربوط به قلب.
2 ـ اخلاق مربوط به اعضاى بدن.
س: ممکن است مثالى براى هریک از آنها بزنید؟
ج: اخلاق مربوط به قلب مانند دلسوزى و حسد. اخلاق مربوط به اعضاى بدن مانند راستگویى و دروغگویى.
س: بطور کلى، اخلاق چند قسم است؟
ج: دو قسم:
1 ـ اخلاق نیک و فضائل اخلاقى یا صفاتى که خوبست انسان داشته باشد.
2 ـ اخلاق بد و رذائل اخلاقى یا صفاتى که داشتنش براى انسان زشت و بد است.
س: تکلیف انسان در برابر اخلاق چیست؟
ج: تکلیف انسان بدیهى است. انسان باید خود را به فضائل اخلاقى آراسته گرداند، و از اخلاق بد دورى کند. به این دلیل که اخلاق نیک براى انسان کمال است و اخلاق بد، نقص و کمبود، و انسان ذاتاً و فطرتاً طالب کمال است، و از نقص و کمبود نفرت دارد.
س: منظور از آداب اسلامى چیست؟
ج: آداب اسلامى عبارتست از رهنمودهاى اسلام در باره بسیارى از جزئیات و مسائل مربوط به زندگى انسان که در بعضى موارد توصیه فرموده که انجام داده شود و در بعضى موارد دیگر سفارش کرده است که انجام نگیرد، و در عین حال، احکام واجب و حرام در باره آنها صادر نفرموده است. ولى بى تردید، توجه به اینگونه دستورات اسلام، فرد و جامعه را در مسیر تکامل مى اندازد، و در دنیا و آخرت مقام انسان را بالا مى برد.
س: اگر آداب اسلامى موجبات ترقى انسان را فراهم مى سازند. چرا اسلام آنها را بصورت واجب و حرام مقرر نفرموده است؟
ج: اسلام، ضعف طبیعى بشر را به حساب آورده است. خداوند هیچگاه نخواسته است با احکام دشوار و طاقت فرسا انسانها را به ستوه آورد از این رو در مورد مسائل ضرورى دینى و دنیوى، صریحاً حکم به وجوب یا حرمت داده است اما، در موارد دیگر به خود انسان واگذار کرده است و به انسان اختیار داده است که اینگونه کارها را انجام دهد تا ندهد، در عین حال اسلام در هر مورد جزئى و کلى اشاره کرده است که این کار خوب و پسندیده است یا زشت و ناپسند، تا مردم سختکوش که همواره در صدد ترقى و تعالى خود و جامعه شان هستند، به این آداب عمل کنند و به پاداش نیک در این جهان و در جهان دیگر نائل آیند.
س: ممکن است براى آداب اسلامى مثالهایى بزنید؟
ج: آداب اسلامى بسیارند. در اینجا فهرست مختصرى از آنها را مى آوریم:
هر جامعه از تعدادى جوامع کوچک و بزرگ نظیر خانواده تشکیل مى شود و رژیم حاکم بر هر جامعه با وضع قوانین و مقرراتى روابط افراد جامعه را با یکدیگر در این جوامع کوچکتر مشخص مى کند. رژیمهاى طاغوتى هیچگاه تمایلات ذاتى و فطرى انسانها را در نظر نمى گیرند و روابط اجتماعى را به سود خودشان بر مردم تحمیل مى کنند. اما اسلام، از آنجا که دین فطرت است، تنها با برانگیختن تمایل فطرى انسانها به نیکى و پاکى و نفرت باطنى از آلودگى و پلیدى روابط اجتماعى را تنظیم مى کند.
هر جامعه را مى توان متشکل از واحدهاى کوچکتر اجتماعى زیر دانست:
1 ـ خانواده.
2 ـ زمین دار و کشاورز.
3 ـ فروشنده و خریدار.
4 ـ دانش آموز و آموزگار.
5 ـ اجتماعات مذهبى.
6 ـ سفرهاى حج و زیارت.
7 ـ سازمانهاى دولتى.
8 ـ مجالس عمومى.
9 ـ یگان هاى نظامى.
10 ـ دولت و ملت.
اسلام، براى هریک از این واحدهاى اجتماعى مقررات و آداب و رسوم خاصى ارائه کرده است.
1 ـ خانواده: در خانواده هرکس وظیفه اى دارد. مرد و زن هر کدام وظایفى دارند و هر دو بایکدیگر نسبت به فرزندانشان وظایفه اى دارند، فرزندان هم نسبت به پدر و مادر وظایفى دارند و خویشاوندان نیز نسبت به یکدیگر وظایفى، این وظایف اختصاص به یک موقع معین و یک مورد خاص ندارد. همه جا و همه وقت و در همه موارد عمومیت دارد. بعضى از این وظایف واجب، بعضى مستحب، بعضى حرام، بعضى مکروه و بعضى هم مباح. اسلام براى ازدواج و روابط زناشویى، مسئولیت شوهر براى تأمین مخارج خانواده، تمکین زن از شوهر، اخلاق خانوادگى، روش تربیت فرزندان، نامگذارى فرزندان و نیز مسائل دیگر مربوط به خانه و خانواده، مقررات جامعى وضع کرده است.
2 ـ زمین دار و کشاورز: در اسلام، براى کلیه مسائل مربوط به کشاورزى، آداب و شرایط و حقوق و وظایفى مشخص شده است. مزارعه و مساقات که دو مبحث از مباحث حقوقى اسلام است، شامل احکام مربوط به قراردادهاى منعقده میان مالک زمین و کشاورز و اجیر گرفتن براى آبیارى مزارع و باغات است و به موضوعاتى از قبیل تعیین سهم کشاورز، کیفیت اجیر کردن کشاورز، حقوق کشاورز، و حقوق زمین داران و غیره مى پردازد.
3 ـ فروشنده و خریدار: اسلام براى هرنوع داد وستد، طرفین معامله و آداب معاملات، شرایط و مقررات بخصوصى وضع کرده است. احکام معاملات در فقه اسلام شامل انواع داد و ستد، خرید و فروش، رهن و اجاره و غیره مى باشد.
4 ـ دانش آموز و آموزگار: آموزش و پرورش در اسلام از جهات مختلف مورد توجه بوده است. اسلام شرایط معلم، آداب شاگردى، چگونگى درس و هدف واقعى تحصیل علم را بطور کامل بیان فرموده است. اهمیت تعلیم و تربیت در اسلام به حدى است که مرحوم شهید ثانى(ره) در این زمینه کتابى تألیف کرده است بنام (منیه المرید فى آداب المفید والمستفید) و کلیه مسائل مربوط به تعلیم و تربیت را از دیدگاه اسلام و قرآن و مکتب اهلبیت (ع) مورد بررسى قرار داده است.
5 ـ اجتماعات مذهبى: اسلام، عبادات را از هر جهت مورد توجه قرار داده است از جمله، آداب تجمع براى عبادت، عبادتگاهها، خصوصیات مسجد، شرایط امام جماعت، آداب معاشرت مؤمنان با یکدیگر و روابط امام و مأموم را به تفصیل بیان کرده است.
6 ـ سفرهاى حج و زیارت: موسم حج، موسم زیارت پیغمبر اکرم (ص) و هریک از ائمه طاهرین (ع) در اسلام تعیین شده است و کلیه شرایط و آداب و خصوصیات مربوط به آن مورد توجه قرار گرفته است. (کتاب الحج) جواهر، (کامل الزیارات) و (کتاب المزار) بحارالانوار، را مى توان نام برد.
7 ـ سازمانهاى دولتى: خصوصیات اطرافیان حاکم، شرایط قاضى و همکارانش و دیگر خصوصیات مربوط به کارمندان و اعضاى سازمانهاى دولت، بطور کامل در اسلام مورد توجه مى باشد.
8 ـ مجالس عمومى: مانند مجالس عروسى و سوگوارى و امثال آن. اسلام به تفصیل به بیان آداب و چگونگى برگزارى و دیگر مسائل مربوط به این گونه مجالس پرداخته است و علماى اسلام، در کتابهاى خود فصلى را به این مباحث اختصاص داده اند، بنام (کتاب العشره).
9 ـ یگانهاى نظامى: آداب بسیج و راحت باش، اطاعت سربازان و سپاهیان از امراى ارتش و روابط امراء با لشکریان به تفصیل در شرع مقدس اسلام بیان شده است و مباحثى از فقه اسلام به عنوان (کتاب الجهاد) به این مسائل اختصاص دارد.
10 ـ دولت و ملت: اسلام وظایف ملت نسبت به دولت، وظایف دولت نسبت به ملت و بطور کلى روابط دولت و ملت را دقیقا مورد توجه قرار داده است.
منبع: کتاب "ما هو الاسلام؟" اثر آیت الله العظمى سید محمد شیرازى
آداب معاشرت با خود.
ـ امـام صادق (ع ): دلت را (به منزله ) همنشینى نیکوکار, یا فرزندى سپاسگزار قرار ده وکردارت را چـونـان پـدرى که از او پیروى و اطاعت مى کنى و نفس (اماره ) خود را هماننددشمنى که با وى مى جنگى و مال و داراییت را عاریه اى که باید برگردانى .
ـ جـان خـود را, پـیـش از آن کـه از تـو جـدا شـود, از آن چه زیانش رساند بازگیر و همچنان که درجستجوى روزیت مى کوشى , در آزادى آن (از بند شهوات و آتش دوزخ ) بکوش , زیرا که جان تو گروگان کردار توست .
ـ خودت بار خودت را به دوش بکش , که اگر چنین نکنى کسى دیگر بار تو را به دوش نمى کشد.
ـ از خـود بـراى خـویشتن بهره برگیر, از آن کار بکش در تندرستى پیش از بیمارى و درروزگار توانایى پیش از ناتوان شدن و در زندگى پیش از مردن .
آداب معاشرت با مردم .
قرآن .
((بـه یـاد آریـد آن هنگامى را که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مـادر و خـویـشـاونـدان و یـتـیمان و درویشان نیکى کنید و به مردمان سخن نیک گویید و نماز بخوانید و زکات بدهید ولى , جز اندکى , بقیه شما پشت کردید و رویگردان شدید)).
((خـدا را بـپـرسـتید و هیچ چیز را شریک او مسازید و با پدر و مادر و یتیمان و بینوایان و همسایه خـویشاوند و همسایه بیگانه و یار مصاحب و مسافر رهگذر و بندگان خود نیکى کنید هر آینه خدا متکبر و فخر فروش را دوست ندارد)).
آیت الله کعبی عضو مجلس خبرگان رهبری ، در همایش سه روزه ی بال های معرفت، سر تیتر های منشور اخلاق تشکیلاتی را به شرح زیل عنوان نمودند:
1- برادری و اخوت اسلامی در تشکیلات
2- حسن معاشرت و ارتباط محبت آمیز با یکدیگر در تشکل
3- تواضع و فروتنی در برابر خدا ، در برابر بندگان خدا و در برابر یکدیگر
4- پرهیز از تکبر و خود بزرگ بینی
5- پرهیز از برگمانی و ظن و همچنین خوشبینی بیجا
6- پرهیز از تجسس در امور دیگر اعضای تشکل
7- صداقت و راستی
8- نصیحت و خیر خواهی نسبت به یکدیگر
9- حفظ حرمت و آبروی مومن
10- امانت داری
ما اگر پیشرفت همهجانبه را به معناى تمدنسازى نوین اسلامى بگیریم -
بالاخره یک مصداق عینى و خارجى براى پیشرفت با مفهوم اسلامى وجود دارد؛
اینجور بگوئیم که هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامى، ایجاد یک تمدن نوین اسلامى است؛ این
محاسبهى درستى است - این تمدن نوین دو بخش دارد: یک بخش، بخش ابزارى است؛
یک بخش دیگر، بخش متنى و اصلى و اساسى است. به هر دو بخش باید رسید.
آن بخش ابزارى چیست؟ بخش ابزارى عبارت است از همین
ارزشهائى که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح میکنیم: علم، اختراع،
صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسى و نظامى، اعتبار بینالمللى، تبلیغ و
ابزارهاى تبلیغ؛ اینها همه بخش ابزارى تمدن است؛ وسیله است.
اما بخش حقیقى، آن چیزهائى است که متن زندگى ما را تشکیل
میدهد؛ که همان سبک زندگى است که عرض کردیم. این، بخش حقیقى و اصلى تمدن
است؛ مثل مسئلهى خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن،
نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزى، تفریحات، مسئلهى خط، مسئلهى
زبان، مسئلهى کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه،
رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسى، رفتار ما در ورزش، رفتار ما
در رسانهاى که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر،
رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با
پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاى ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با
دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛ اینها آن بخشهاى اصلى تمدن
است، که متن زندگى انسان است.
اگر ما در این بخشى که متن زندگى است، پیشرفت نکنیم،
همهى پیشرفتهائى که در بخش اول کردیم، نمیتواند ما را رستگار کند؛
نمیتواند به ما امنیت و آرامش روانى ببخشد؛ همچنان که مىبینید در دنیاى
غرب نتوانسته. در آنجا افسردگى هست، ناامیدى هست،
از درون به هم ریختن هست، عدم امنیت انسانها در اجتماع و در خانواده هست،
بىهدفى و پوچى هست؛ با اینکه ثروت هست، بمب اتم هست، پیشرفتهاى گوناگون
علمى هست، قدرت نظامى هم هست. اصل قضیه این است که ما بتوانیم متن زندگى
را، این بخش اصلى تمدن را اصلاح کنیم. البته در انقلاب، در این بخش، پیشرفت
ما چشمگیر نیست؛ در این زمینه، ما مثل بخش اول حرکت نکردیم، پیشرفت
نکردیم. خب، باید آسیبشناسى کنیم؛ چرا ما در این بخش پیشرفت نکردیم؟
بنده طرفدار این نیستم که حالا در مورد لباس، در مورد مسکن، در مورد سایر
چیزها، یکباره یک حرکت جمعى و عمومى انجام بگیرد؛ نه، این کارها باید
بتدریج انجام بگیرد؛ دستورى هم نیست؛ اینها فرهنگسازى لازم دارد. همان طور
که گفتم، کار نخبگان است، کار فرهنگسازان است. و شما جوانها باید خودتان
را براى این آماده کنید؛ این، رسالت اصلى است.
ما از علم ترویج میکنیم، از صنعت ترویج میکنیم، از اختراع و نوآورى ترویج
میکنیم، هر مبتکرى و هر ابتکارى را با احترامِ تمام بر روى چشم مینشانیم -
این به جاى خود محفوظ - اما همان طور که گفتیم، اصل قضیه جاى دیگر است؛ اصل
قضیه، درست کردن سبک زندگى است، رفتار اجتماعى است، اخلاق عمومى است،
فرهنگ زندگى است. باید در این بخش، ما پیش برویم؛ باید تلاش کنیم.
تمدن نوین اسلامى که ما مدعىاش هستیم و دنبالش هستیم و انقلاب اسلامى
میخواهد آن را به وجود بیاورد، بدون این بخش تحقق پیدا نخواهد کرد. اگر آن
تمدن به وجود آمد، آن وقت ملت ایران در اوج عزت است؛ ثروت هم دنبالش هست،
رفاه هم دنبالش هست، امنیت هم دنبالش هست، عزت بینالمللى هم دنبالش هست؛
همه چیز با او خواهد بود، همراه با معنویت.
91/7/23