فرهنگ زندگی

سبک زندگی بخش اصلی یک تمدن است.

فرهنگ زندگی

سبک زندگی بخش اصلی یک تمدن است.

سبک زندگی اسلامی

آخرین نظرات

۳۴ مطلب با موضوع «سبک زندگی در بیان علما» ثبت شده است


سبک زندگی اسلامی

نشست سبک زندگی اسلامی معطوف به مبحث خانواده

دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران

9/11/91


بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله و الصلوة على رسول الله و على آله آل الله و اللعن الدائم على اعدائهم اعداءالله الى یوم لقاء الله.

اِلهی هَبْ لِیْ کَمالَ الْأِنْقِطاعِ اِلَیکَ، وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها اِلَیْکَ، حَتّى تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلوُبِ حُجُبَ النّورِ، فَتَصِلَ اِلَى مَعْدِنِ الْعَظِمَة، وَ تَصیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقةً بِعِزِّ قُدْسِکَ. (مناجات شعبانیه، بحارالانوار، ج 1، ص 99-97)

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ (انفال/ 24)

در ابتدا به مناسبت سه میلاد تبریک و تهنیت عرض می‌کنم؛ میلاد نبی اعظم(ص) منجی بشر از ظلمت و ذلت؛ میلاد حضرت صادق(ع) منجی اسلام از فهم غلط و فهم‌های ناصواب و میلاد انقلاب، فجر دوباره‌ی اسلام. امیدوارم خداوند ما را شایسته‌ی بهره‌مندی از این نعمات قرار دهد.

مسئله‌ی سبک زندگی ظاهراً یک مقوله‌ی نو قلمداد می‌شود. گاه گفته می‌شود که مسئله‌ی سبک زندگی یک امر نوظهور است و اولین‌بار در حوزه‌ی روان‌شناسی از سوی آلفرد آدلر طرح شده و در پی او شاگردانش این مقوله را بست داده‌اند. گاه نیز گفته می‌شود ماکس وبر موضوع را طرح کرده است. ماکس وبر قطعاً از جمله کسانی است که در روزگار ما به سبک زندگی پرداخته و در مقام ارائه‌ی سبک زندگی خاصی براساس مبانی فکری خود بوده است، اما به نظر ما این انگاره، انگاره‌ی درستی نیست. سبک زندگی مقوله‌ای است که همزاد انسان است و انسان اصولاً بدون سبک زندگی نمی‌تواند زیست کند. سبک زندگی قالب و شیوه‌هایی است که به طور متعارف در مواجهه‌ی جوارحی و جوانحی انسان با عرصه‌های حیات مورد رعایت قرار می‌گیرد و در شخصیت و معیشت آدمی ظهور و بروز می‌کند.

ممکن است گفته شود خودآگاهانه و نظری‌شدن این مباحث به برخی از متفکران در شرق و غرب بازمی‌گردد، اما نفس سبک زندگی یک مسئله‌ی انسانی و انسان‌پی است. انسان بدون اینکه سبک زندگی تعریف‌شده‌ای داشته باشد ـ هرچند شبه‌ناخودآگاه ـ نمی‌تواند زندگی کند. لهذا ما این تلقی را که می‌گوید این پدیده یک پدیده‌ی نوظهور است دقیق نمی‌دانیم.

من در اینجا می‌خواهم تلقی خود را از این پدیده بیان کنم. البته روشن است که تلقی من در بستر گفتمان دینی و در چارچوب تفکر معرفتیِ برگرفته از معارف اهل‌بیت(ع) است. حدیثی از حضرت صادق(ع) داریم که مستمسک بحث بنده در این جلسه است. این حدیث در کتاب «مصباح‌الشریعه» ذکر شده و این کتاب منسوب به امام صادق(ع) است. البته این کتاب مطمئناً تألیف آن بزرگوار نیست، اما از آنجا که این اثر مشحون از تعالیم و کلمات آن بزرگوار است به آن حضرت منسوب شده است. این حدیث، حدیثی بسیار دقیق و دارای کاربردهای گوناگون در عرصه‌های مختلف است. من از این حدیث، به حدیث «اصول المعاملات» تعبیر می‌کنم.

قال الصادق (ع): أصول المعاملات تقع اربعة اوجه معامله الله ومعامله النفس ومعاملة الخلق ومعاملة الدنیا. وکل وجه منها منقسم على سبعه ارکان. أما أصول معاملة الله تعالى فسبعة اشیاء اداء حقه وحفظ حده وشکر عطائه والرضا بقضائه والصبر على بلائه وتعظیم حرمته والشوق إلیه. واصول معاملة النفس سبعة: الخوف والجهد وحمل الاذى والریاضة وطلب الصدق والاخلاص واخراجها من محبوبها وربطها فی الفقر. واصول معاملة الخلق سبعة: الحلم والعفو والتواضع والسخاء والشفقه والنصح والعدل والانصاف. واصول معامله الدنیا سبعه: الرضا بالدون والایثار بالموجود وترک طلب المفقود وبغض الکثرة واختیار الزهد ومعرفه آفاتها ورفض شهواتها مع رفض الرئاسة فإذا حصلت هذه الخصال فی نفس واحدة فهو من خاصه الله وعباده المقربین واولیائه حقا. (مصباح‌الشریعه، ص 5ـ7)

حضرت می‌فرمایند: اصول رفتارها و معاملات بر چهار قسم تقسیم می‌شود:

ـ تعامل با خالق

ـ تعامل با نفس

ـ تعامل با خلق

ـ تعامل با هستی و دنیا.

در ادامه نیز بیان فرموده‌اند که هریک از این چهار ساحت به هفت رکن و ضلع تقسیم می‌شود. سپس یک‌یک اضلاع هفتگانه‌ی هریک از این چهار ساحت بیان می‌گردد.

درخصوص تقسیم عرصه‌ها و ساحات مناسبات، رفتارها و مواجهات انسان الگوهای گوناگونی ارائه شده است. در جامعه‌ی ما با تأسف الگوی پارسونزی رایج است که یک الگوی چهارگانه‌انگار است. دانشگاه‌های ما الگوی پارسونز را تلقی به قبول کرده‌اند که متأسفانه این الگو علاوه بر آنکه سکولار است (اگر نگوییم الگویی الحادی است) یکی از پراشکال‌ترین الگوهای تقسیم ساحات حیات است. این الگو نه جامع است و نه مانع، البته من در این جلسه در مقام نقد این الگو نیستم و تنها به آن اشاره کردم.

از آنجا که عرصه‌های حیات به رفتارهای انسان بازگشت می‌کند، می‌توان رفتارهای انسان را با معیارهای مختلف به شرح زیر تقسیم کرد:

1ـ منشأ شأن و شرایط فاعل. رفتارکنندگان دارای شئون مختلف هستند و رفتارهای آنان دارای مناشی مختلف است. در نگاه دینی ما نیز شأن و شخصیت افراد می‌تواند منشأ تقسیم رفتار باشد و می‌توان گفت که بسیاری از احکام نیز به همین ملاک بازمی‌گردد که چیزی برای یک فرد جایز و برای دیگری جایز نیست. برای مثال معیار تعلق خمس به شأن شخص در جامعه بازمی‌گردد. گاه ممکن است یک میزان دارای ثابت برای یک فرد با شأن اجتماعی خاص متعلق خمس باشد، ولی همین میزان برای شخص دیگر با شأن اجتماعی دیگر متعلق خمس نباشد.

2ـ موضوع فعل و ساحت عمل. چه چیزی متعلق عمل ماست؟

3ـ انگیزه و نیت. چه چیزی موجب صدور یک فعل مشخص شده است؟ این خصوصیت موجب تغییر احکام در حوزه‌ی‌ اخلاق و حقوق می‌شود. مثلاً آیا یک فعل را کسی به قصد قربت انجام داده یا به انگیزه‌ی دیگری؟ حتی آنچه تکلیف الزامی است می‌تواند با گوهر و اکسیر نیت به حرام تبدیل شود. نماز ظهر را به قصد ریاء می‌خوانیم. این عمل در صورت یک عمل واجب است اما سیرت این عمل یک عمل حرام است و روز قیامت ما را عقاب می‌کنند که چرا نماز ظهر خواندید، چون قصد قربت نداشتید.

4ـ ابزار و مجاری فعل. بر این اساس که فعل جوارحی (برونی) و یا جوانحی (درونی) باشد، می‌توان افعال را تقسیم کرد.

5ـ منبعی که برای هر فعل حکمی را صادر می‌کند، این منبع عقل است یا نقل؟ شرع است یا خرد است؟ که این نیز می‌تواند منشأ تقسیم باشد.

همچنین خود احکامی که معطوف به انواع افعال و تعیین‌کننده‌ی هویت فعل در عرصه‌های مختلف است نیز دست‌کم از این جهت قابل تقسیم است که آیا سنخه‌ی حکم از نوع بایدها و نبایدها (الزامی و تکلیفی) است و یا از نوع شایدها و نشایدها (احکام ارزش‌مدار و تهذیبی) است. در اینجاست که حقوق و اخلاق پدید می‌آید. این طبقه‌بندی‌ها را می‌توان به گونه‌های دیگری نیز طبقه‌بندی کرد که در این جلسه جای طرح آنها نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۲ ، ۱۳:۰۶
مشکات

"هوالغفور"

زندگی به سبک حسینی

سخنرانی حجه الاسلام نظافت              مراسم محرم 1434 هیات آل طه و یاسین                                           شب دوم

همان طور که در شب گذشته نیز بیان شد، انسان گاهی سبک زندگی اش را ، سبک زندگی حیوانی انتخاب می کند. بارزترین ویژگی زندگی در حیوانات ، حرکت و فعالیت بر مدار غریزه است و تلاش او در جهت تامین نیازهای شکم و شهوت خود است.

نکته قابل توجه این موضوع است که حتی اگر مدل زندگی خود را شبیه حیوانات انتخاب نماید، باز هم نمیتواند مانند آنها زندگی کنند. زیرا خدا به انسان عقل داده است و او مدام خود را مقایسه میکند. انسان به جهت داشتن روحیه تنوع طلبی ،  به سرعت دچار دلزدگی از لذتهایش میشود . زیرا آرامش خود را  در این دنیا جستجو می کند در حالی که قرار مطلوب  او در بهشت است که شکل میگیرد

در تعقیب نماز عصر این دعا آمده است که:             اللّهمّ انّى اعوذ بک من نفس لا تشبع‏

 

5.تفاخر و تکاثر :

اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ

پس از لعب ، لهو ، زینه و تفاخر ، تفاخر (فخرفروشی) یکی دیگر از ویژگی های زندگی حیوانی انسان ها است .

این نشانۀ زندگی انسانی نیست که فرد مدام  دوست داشته باشد به وسیله ای برتری خود را نسبت به دیگران نشان دهند . این رفتاری است شیطانی ! شیطان هم سعی کرد برتری خود بر انسان را با مقایسه جهت جنس ماده ای که از آن آفریده شد (آتش) بر جنس انسان (گِل بد بو) به اثبات برساند.

بعضی به زیباییشان فخر می فروشند ، بعضی به منبرشان ، بعضی به...

فخر فروشی آرامش انسان را ازبین می برد.

درکنار تفاخر، صفت تکاثر نیز(حساب و کتاب کردن نسبت به آنچه انجام داده اند ) از ویژگی های زندگی حیوانی است.گاهی بعضی پول های خود را شمارند و با آن نسبت به دیگران فخر می فروشند. بعضی نسبت به فرزندانشان فخر می فروشند و ...

خداوند در ابتدای سوره تکاثر می فرماید:

أَلْهَئکُمُ التَّکاَثُرُ(1)حَتىَ‏ زُرْتمُ‏ُ الْمَقَابِرَ(2)

افزون طلبى (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است. (1)

تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید (و قبور مردگان خود را برشمردید و به آن افتخار کردید)! (2)

 

نوع نگاه به دنیا :

نوع نگاهی که فرد به زندگی و این دنیا دارد ، سطح انتظارات و مدل رفتار او در این دینا را تعیین می نماید.

حضرت علی (ع) می فرماید :

إنّ‏ المضمار الیوم‏ و السّباق‏ غدا

مضمار به مکانی گفته میشود که اسبها را در آن نگه داری میکند تا برای روز مسابقه چابک شوند. و سباق به معنی آن چیزی است که برای مسابقه دهندگان به عنوان جایزه تعیین می شود

 اگر من باورم این باشد که این دینا باشگاهی برای  نیرومند شدن و پرورش یافتن است و من آدمی هستم که ظرفیت ساخته شدن را دارم، آنگاه دیگر از سختی های این دنیا خسته نم یشویم، دیگر در این دنیا مدام به غذای لذیذ نمی گردم.

مردم در این دنیا پول می دهند تا به باشگاه بروند و در آنجا سختی بکشند ،تا برای روز مسابقه آماده شوند.

 

دین و زندگی مطلوب

دین از زندگی مطلوب تحت عنوان حیات طیبه یاد میکند . خاطر نشان میکنم مهمترین ویژگی دین حق این است که همه زندگی شما را برای نورانی شدن بسیج می کند. به عبارت بهتر هنر اسلام این است که برای هرچه خدا به انسان داده است طرح دارد و آن را مدیریت می کند.

اسلام رابطه های انسان(رابطه با خود ، خدا ، انسان و محیط)  را به گونه ای تنظیم و نظام مند میکند که با پیروی از این نظام ارتباطی ، عمل انسان به حیات طیبه تبدیل می گردد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۲ ، ۱۳:۰۳
مشکات

هوالفتاح

زندگی به  سبک اهل بیت علیهم السلام

سخنرا نی استاد ارجمند حجه الاسلام نظافت                                    جلسه اول  5 محرم 1433/  30 آبان 1391

 

انسان ها بر اساس نگاه و هدفی که برای زندگی خود انتخاب میکنند ، مدل زندگی خود را تنظیم می نمایند.

یکی از این مدل های زندگی ، مدل زندگی ائمه  می باشد که براساس دین می باشد .  توجه داشته باشید که شرط رسیدن و پرداختن به مدل زندگی امام ، ابتدا  ناراضی بودن از وضع موجود  است.

 

کدام مدل مطلوب است ؟

به طور کلی مدل های برای زندگی مطلوب است که بتواند درباره تمام موضوعات حرفی برای گفتن داشته باشد.  به همین جهت هم ، دین  به جهت داشتن نگاهی همه جانبه به زندگی  ، به عنوان یک مدل مناسب طرح می گردد.

این نکته قابل طرح است که اساسا هر مدلی که بتواند راجع به همه چیز حرف داشته باشد حتی اگر مدل خوبی هم نباشد ، همین قدر که توانسته راجع به همه چیز حرفی داشته باشد ،  خودش خیلی مهم است.

 

قران و انواع مدل های زندگی :

در نگاه قرآن ، مدل های زندگی گوناگونی وجود دارد  که به آن اشاره خواهیم کرد. به این آیه توجه کنید :

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ (سوره انفال/آیه 24)

خدا در این آیه میگوید که که به دستورات خدا و رسولش گوش کنید تا شما را زننده کنند .

مظمون این آیه به این نکته اشاره دارد که گویا از نگاه قرآن زندگی های وجود دارد که نشانه هایی از زنده بودن در خود ندارند !

 

1. مدل زندگی حیوانی :

زندگی انتخابی توسط این افراد ، تفاوت چندانی با آنچه در زندگی چهارپایان مشاهده میکنیم ، ندارد . او هم مانند چهارپایان غذا میخورد ، حرکت میکند و .... . رفتارهای و سلایق او بیشتر شبیه حیوانات است

حضرت علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید:

فَمَا خُلِقْتُ لِیَشْغَلَنِی أَکْلُ الطَّیِّبَاتِ کَالْبَهِیمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا (نامه 45)

مرا نیافریده‏اند، تا خوردنیهاى گوارا سرگرمم سازد، چون چارپاى بسته که به علف‏ پردازد

 

حضرت دراینجا بیان میکند که آیا انتظار دارید که من دلم را خوش کنم به خوراکی ها خوش مزه و گوارای این دنیا  ؟

ایا خلقت من برای این است تا شبیه موجودی باشد که کل غصه او ، غصه شکم است ؟(هَمُّهَا عَلَفُهَا)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۲ ، ۱۲:۵۹
مشکات


موضوع اخلاق، مطلق فعل اختیارى انسان، اعم از اجتماعى و غیر اجتماعى است، حاصل شده است؛ چرا که هر فعل اختیارى، چه اجتماعى و چه غیراجتماعى، مى تواند داراى ارزش مثبت یا منفى باشد و در محدوده مسائل اخلاقى قرار گیرد.

ما در جاى خود، این حقیقت را اثبات کرده ایم و در این جا آن را به عنوان یک اصل موضوعى تلقى مى کنیم که زندگىِ اجتماعى، کم و بیش، براى فرد، اختیارى است نه جبرى، و هر فرد، موجود مستقلى است که روح مستقل دارد، اراده، فکر و شناخت دارد و قادر است مسیرهاى مختلفى را براى خود در زندگى انتخاب کند. مى تواند زندگى خودش را با زندگىِ افرادى پیوند دهد و مى تواند این پیوند را قطع کند. (پس چون زندگی اجتماعی اختیاری است میتوانیم این سئوال را بکنیم که از جهت اخلاقی زندگی اجتماعی چه ارزشی دارد)

وجود ما تکویناً با وجود افراد دیگر جوش نخورده است به شکلى که از زندگىِ دیگران انفکاک ناپذیر باشد.

ارزش زندگىِ اجتماعى

عوامل نامبرده (غریزی ، عاطفی و عقلی)، مهم ترین عواملى است که انسان را به انتخاب زندگىِ جمعى وادار مى کند؛ اما نقش این عوامل، در همه افراد، یک سان نیست.

به بیان دیگر، چون عوامل مختلفى در ارزیابىِ زندگىِ اجتماعى نقش دارند، نمى توان فرمول ثابتى براى آن ارائه داد نه این که صرف تغییر زمان یا موقعیت جغرافیایى یا اختلاف سلیقه ها باعث اختلاف ارزش ها مى شود، بلکه چون عوامل، شرایط و انگیزه هاى زندگىِ اجتماعى، مختلفند، ارزش ها هم به تبع آن ها متفاوت خواهند بود. یک دسته از عوامل و شرایط هستند که اگر جمع شوند، در هر وقت و هر جا و نسبت به هر کسى، ارزش مثبت خواهند داشت و دسته دیگرى، داراى ارزش منفى خواهند بود.

   مهم ترین عامل ارزش گذارى در مسائل اخلاقى، نیت و انگیزه انسان است. هیچ کارى را با صرف نظر از انگیزه انجام آن نمى توان ارزش گذارى کرد. این حقیقتى است که در بسیارى از فلسفه هاى اخلاق، مورد غفلت قرار گرفته است.

   به هرحال، این که تنها کسى بگوید: در فلان آیه یا روایت، از زندگىِ اجتماعى، ستایش یا نکوهش شده، براى پاسخ دادن به چنین پرسش پیچیده اى کافى نیست؛ چرا که ممکن است در آیات یا روایات دیگرى، مطالبى بر خلاف آن داشته باشیم؛ مثلاً روایتى مربوط به آخر الزمان، توصیه مى کند که «کونوا احلاس بیوتکم»؛(1) فرش خانه هاتان باشید؛ یعنى از خانه بیرون نیایید.

قرآن و جامعه گریزى

در قرآن، آیاتى در ستایش از هجرت و جامعه گریزى داریم که البته آن ها بیانگر ارزش مطلق جامعه گریزى نیستند. (اصحاب کهف ، حضرت ابراهیم و رهبانیت یاران عیسی علیه السلام)

قرآن و جامعه گرایى

اما در جایى که خشنودىِ خدا در بازگشت به جامعه است، براى هدایت دیگران و معاشرت با آن ها، رهبانیت و دیرنشینى، ارزشى ندارد.


بدون شک، بیش تر کمالات انسان، در سایه اجتماع حاصل مى شود و بدون آن، انسان از چنین کمالاتى محروم خواهد ماند؛ اما این بدان معنا نیست که بگوییم: اجتماع داراى ارزش مطلق است؛ چرا که ارزش زندگىِ اجتماعى، مشروط به هم زیستىِ افراد و گروه هاى خاصى است، براساسى خاص و با انیگزه اى خاص.

زندگىِ اجتماعى، از نظر اسلام، هدف نیست و ارزش مطلق ندارد، بلکه وسیله اى است براى تأمین ارزش هاى بالاتر. بنابراین، ارزش آن نسبى است. حتى در عالى ترین جامعه ایده آلى که در زمان ولى عصر(عج) تشکیل مى شود، زندگىِ اجتماعى، خودبه خود، اصالت ندارد، بلکه تشکیل جامعه براى این است که زمینه رشد معنوى براى هر فرد، بهتر فراهم شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۱:۵۰
مشکات

به گزارش روابط عمومی موسسه امام خمینی ره همایش ملی سبک زندگی اسلامی روز پنج شنبه 25 بهمن ماه 1391 در تالار  مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد.

معاونت پژوهش مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با همکاری پارک علم و فناوری و مرکز رشد واحدهای فن‌آور علوم انسانی اولین «همایش ملی سبک زندگی اسلامی» را برگزار کرد.

در ابتدای همایش جناب حجت‌الاسلام والمسلمین میردریکوندی دبیر علمی همایش گزارش کاملی از دریافت مقالات و ارزیابی و در نهایت انتخاب 18 مقاله برتر با موضوعات سبک زندگی اسلامی ارائه نمود، که 4 مقاله صبح ارائه شد و 14 مقاله در نوبت عصر ارائه ‌گردید.

اولین مقاله توسط آقای مجتبی فیضی با موضوع درآمدی بر سبک زندگی ارائه گردید. دومین مقاله توسط آقای غفار شاهدی با موضوع بررسی سیره امت اسلامی در برخورد با ملل و ادیان دیگر در حوزه روابط و مناسبات (با تکیه بر سیره پیامبر اسلامی(ص)) ارائه شد. سومین مقاله را خانم فاطمه سادات موسوی با موضوع اخلاق تحصیل زنان ارائه کرد. مقاله چهارم توسط آقای محمدباقر ولی‌زاده با عنوان «محرمیت و حریم خصوصی، یک ارزش کلیدی اخلاقی در ساختار فضایی خانه‌های سنتی ایران» ارائه گردید و سپس آقای دکتر مهدوی‌نژاد معاون محترم پژوهش و فن‌آوری وزارت علوم سخنرانی کوتاهی داشته و اشاره کرد که سبک زندگی اسلامی به‌ویژه با بیداری کشورهای اسلامی باید ارائه شود

وی افزود: علوم انسانی در تبیین سبک زندگی در ارتباطات و مسکن و کار و هنر باید بتواند آن را در زندگی مردم وارد کند.

پس از سخنرانی دکرت مهدوی‌نژاد، میزگرد علمی با عنوان «مقایسه سبک زندگی اسلامی و غربی با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر سعید مهدوی کنی، حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر احمدحسین شریفی و دکتر محمد فنایی برگزار شد و کارشناسان به نظریه‌پردازی پیرامون چیستی و ضرورت سبک زندگی متناسب با آموزه‌های اسلامی مطرح کردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۱ ، ۱۵:۳۸
مشکات
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۱ ، ۰۷:۴۵
مشکات

آیت‌الله مصباح یزدی تأکید کرد: در حال حاضر نمی‌توان منتظر شد تا نظریه‌پردازی و برنامه‌سازی جامعی برای اجرا فراهم شود. برای این‌که به نیازهای فوری و ضروری جامعه پاسخ داده شود، باید گروهی مسایل را اولویت‌بندی کنند و آن‌هایی را که تأثیر بیشتری بر فرهنگ و رفتار جامعه دارند گلچین و بررسی کنند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آثار آیت‌الله مصباح یزدی، ایشان در مصاحبه با برگزارکنندگان همایش ملی سبک زندگی در پاسخ به چیستی مفهوم سبک زندگی اسلامی گفت: واژه سبک زندگی که به عنوان یک واژه کلیدی در ادبیات امروزین مطرح شده است به لحاظ لغوی و موارد استعمال بسیار گسترش یافته است و به رفتارهای خاصی که فرد برای زندگی خود انتخاب می‌کند تا رفتارهای خانوادگی، محلی، شهری، کشوری و بین‌المللی قابل اطلاق است. از این جهت می‌شود سبک زندگی را به ویژگیهای رفتاری انسان تعریف کرد و به حسب اختلاف ویژگی‌ها، سبکهای متعددی را در نظر گرفت.

آیت‌الله مصباح یزدی با اشاره به تقسیم‌بندی‌ها و برشمردن زوایای مختلف سبک زندگی، گفت: نخستین تقسیم‌بندی از لحاظ گستره متعلق است که سبک زندگی فرد، خانواده، یک گروه خاص، اهل یک شهر و منطقه، تا سبک زندگی بین‌المللی را شامل می‌شود. این تقسیم‌بندی در مردم شناسی به کار می‌رود و خود به خود بار ارزشی مثبت یا منفی ندارد و به صورت توصیفی بیان می‌کند که اهل هرمنطقه‌ای چه ویژگی رفتاری دارند.

ایشان در ادامه افزود: تقسیم‌بندی دیگر به لحاظ عواملی است که در ویژگی‌های سبک زندگی مؤثر هستند. این عوامل عبارتند از: عوامل طبیعی، اقلیمی و جغرافیایی، و عوامل اجتماعی و تاریخی، و نیز عوامل فرهنگی که به نوعی عوامل ارزشی محسوب می‌شوند.

آیت‌الله مصباح یزدی قسم سوم را ارزشی دانست و بیان کرد: در این منظر، روشهای زندگی جوامع مختلف بررسی و ارزش‌گذاری می‌شود که نتیجه آن، به انتخاب روش خوب منتهی می‌شود. آنچه امروز با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری مورد نظر است، منظر سوم است. در این دیدگاه فقط بحث توصیفی و تاریخی نیست؛ بلکه منظور این است که ما سبک‌های زندگی را با معیار و سنجش اسلام بررسی و ارزش‌یابی کنیم.

ایشان ادامه داد: در سبک زندگی اسلامی، سبک زندگی یک فرد منظور نیست؛ بلکه منظور یک رفتار اجتماعی و جمعی است. حال آن‌که در اجتماع نیز تمام افراد ملحوظ نیستند، بلکه یک روش غالب و رایج مورد بحث قرار می‌گیرد. کلمه اسلامی نیز تصریح می‌کند که معیار ما مشخص است و ما از دیدگاه ارزشی بحث می‌کنیم و می‌خواهیم ببینیم که چه سبکی درست است و باید داشته باشیم و چه سبکی غلط است و باید از آن دوری کنیم.

آیت‌الله مصباح یزدی ضوابط ارزش‌یابی به منظور تهیه سبک زندگی اسلامی را دارای متد خاص دانست و گفت: این‌که چه ارزش‌هایی موجود و چه سبک‌هایی در زندگی ما معمول است، نیازمند یک تحقیق جامعه‌شناختی است که باید با متد خاص خود صورت گیرد؛ اما این‌که بدانیم ارزش‌های اسلامی که معیار سنجش است، چیست، این را نمی‌توان با این متد معین کرد.

ایشان در ادامه افزود: پس از این‌که سبک زندگی رایج جامعه را دانستیم، باید ببینیم که این سبک با سبک زندگی اسلامی و ارزش‌هایی که اسلام در رفتار معتبر می‌داند مطابقت دارد یا ندارد و برای آنچه با آن مطابقت ندارد چاره‌جویی کرد تا کمبودهای آن جبران شود و مردم به سوی آن حرکت کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۱ ، ۱۹:۵۶
مشکات

آداب معاشرت در قرآن

آیة الله محمد تقى مصباح یزدى


بحث درباره آداب معاشرت است. در این باره در قرآن کریم مسائلى مطرح شده که بعضى از آنها عمومیت دارد و بعضى درباره رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم است که شاید با بیانى که عرض مى‏کنیم کمابیش قابل توسعه باشد.

1- آداب عمومى
آنچه مربوط به عموم افراد است، آدابى چند است که در این جا به بعضى از آنها اشاره مى‏کنیم:

در سوره نور چندین آیه هست که کما بیش با هم مربوط است و از آیه 27 شروع مى‏شود: «یا ایها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتى تستانسوا و تسلموا على اهلها ذلکم خیر لکم لعلکم تذکرون × فان لم تجدوا فیها احدا فلاتدخلوها حتى یؤذن لکم و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو ازکى لکم والله بما تعملون علیم; اى کسانى که ایمان آورده‏اید، به خانه‏هایى که خانه‏هاى شما نیست داخل مشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام گویید. این براى شما بهتر است، باشد که پند گیرید. و اگر کسى را در آن نیافتید پس داخل مشوید تا به شما اجازه داده شود و اگر به شما گفته شد: «برگردید»، پس برگردید، که آن براى شما سزاوارتر است و خدا به آنچه انجام مى‏دهید داناست.»

1 - 1 - ورود به خانه‏ ها
وارد شدن به خانه دیگران به چند صورت تصور مى‏شود: الف - شخص علم دارد به این که صاحب خانه راضى است. ب - مورد شک است. ج - علم دارد به این که راضى نیست.

روشن است در جایى که انسان، علم به عدم رضایت دارد یا اذن بگیرد ولى جواب رد بشنود نباید وارد بشود: «و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا» اگر کسى خواست وارد منزل کسى بشود و اجازه خواست و گفتند «برگردید» یعنى اجازه ندادند اصرار نکند و برگردد. این براى شما بهتر و براى مصالح جامعه اسلامى مفیدتر است.

صورت دیگر این است که علم دارد به این که طرف راضى است‏یا قبلا چنین اجازه‏اى را گرفته یا از نحوه رفتار و گفتار صاحب‏خانه به دست آورده است، در آن‏جا هم ورود جایز است منتهى آدابى دارد: یکى از آدابى که مى‏بایست رعایت‏بکند این است که سرزده وارد نشود اگر دوستانى با همدیگر روابطى دارند یا کسانى براى حاجتى - مادى یا معنوى - به کسى مراجعه مى‏کنند، چون ممکن است‏شخص در داخل خانه‏اش آمادگى براى پذیرش نداشته باشد یا در حالى باشد که نمى‏خواهد کسى او را در آن حال یا به آن صورت ببیند این است که در اسلام تاکید مى‏شود که «استیناس‏» کنید. استیناس کردن; یعنى انجام دادن کارى که توجه را جلب بکند و در روایات در توضیحش آمده که صدا بزنید یا تنحنح بکنید تا خودش را آماده کند. ضمنا دستور مى‏دهد که سلام هم بکنید «حتى تستانسوا و تسلموا على اهلها» که بعدا جداگانه درباره آن بحث‏خواهیم کرد.

اما اگر شخصى خواست وارد اتاق یا خانه‏اى بشود که کسى در آن نیست و مثلا در زد و کسى جواب نداد و فهمید که کسى آن جا نیست که از او اجازه بگیرد در این صورت هم وارد نشود: «فان لم تجدوا فیها احدا فلاتدخلوها حتى یؤذن لکم‏» طبعا وقتى کسى نباشد اذن هم تحقق نمى‏یابد پس شما باید وارد نشوید تا کسى پیدا شود و به شما اذن بدهد.

مواردى هست که رفت و آمد افراد با هم خیلى زیاد است; مثلا اهل یک خانه که در اتاقهاى متعددى زندگى مى‏کنند رفت و آمد متعارف دارند: بچه‏ها وارد اتاق پدر و مادرشان مى‏شوند یا کسانى که در خانه کار مى‏کنند مانند کلفت و نوکر و عبید و امایى که سابقا بودند و در خانه کار مى‏کردند، آیا هر دفعه‏اى که مى‏خواهند بیایند لازم است اذن بگیرند یا نه؟ در آیه 58 سوره نور مى‏فرماید: «یا ایها الذین آمنوا لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم والذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات‏» کسانى که مملوک شما هستند و در خانه شما کار مى‏کنند و همین طور بچه‏هایى که به حد تکلیف نرسیده‏اند سه مرتبه در شبانه روز اذن بگیرند: پیش از نماز صبح، موقع ظهر و بعد از نماز عشا. اینها مواقعى است که معمولا انسان استراحت مى‏کند و دلش مى‏خواهد تنها باشد. و در آیه بعد مى‏فرماید: «و اذا بلغ الاطفال منکم الحلم فلیستاذنوا کما استاذن الذین من قبلهم‏» اما اگر بچه‏ها به حد تکلیف رسیدند باید مثل سایرین اجازه بگیرند; یعنى غیر از سه مرتبه‏اى که گفته شد هر وقت دیگر هم مى‏خواهند وارد بشوند باید اجازه بگیرند.

1 - 2 - آداب غذا خوردن
و اما درباره غذاخوردن در خانه دیگران، مواردى هست که هر چند اذن صریحى از طرف صاحب خانه نباشد جایز است و آنها مواردى است که معمولا انسان علم به رضایت طرف دارد و اگر کسى راضى نباشد باید تصریح کند. در آیه 61 از همین سوره پس از اشاره به افرادى که معذوریتهایى دارند «لیس على الاعمى حرج و لا على الاعرج حرج و لا على المریض حرج‏» مى‏فرماید: «و لا على انفسکم ان تاکلوا من بیوتکم او بیوت آبائکم او بیوت امهاتکم او بیوت اخوانکم او بیوت اخواتکم او بیوت اعمامکم او بیوت عماتکم او بیوت اخوالکم او بیوت خالاتکم او ما ملکتم مفاتحه او صدیقکم لیس علیکم جناح ان تاکلوا جمیعا او اشتاتا» مفسران فرموده‏اند که منظور از «بیوتکم‏» بیوت فرزندانتان است; یعنى خانه فرزندان به منزله خانه خودتان است. از این آیه شریفه استفاده مى‏شود که خویشاوندان نزدیک براى استفاده از ماکولات در خانه یکدیگر نیازى به اذن گرفتن ندارند همچنین خانه دوستى که کلیدش را در اختیار شما گذاشته است و در واقع در این موارد «اذن فحوى‏» وجود دارد «لیس علیکم جناح ان تاکلوا جمیعا او اشتاتا» وعده‏اى مشغول غذا خوردن باشند یا تنها باشید اما وقتى مى‏خواهید وارد بشوید این آداب را رعایت کنید: «فاذا دخلتم بیوتا فسلموا على انفسکم تحیة من عندالله مبارکة طیبة‏» وارد خانه که مى‏شوید سلام کنید «فسلموا على انفسکم‏» مفسران فرموده‏اند که این آیه از مواردى است که همه مؤمنین به منزله یکدیگر حساب شده‏اند. و سلام کردن به دیگران سلام کردن به خودتان تلقى شده است و بعضى گفته‏اند که از این آیه استفاده مى‏شود که اگر کسى هم در خانه نباشد بر خودتان سلام کنید.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۱ ، ۰۰:۳۳
مشکات
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۱ ، ۲۳:۳۶
مشکات

وحید یامین پور/«مدنی بالطبع» بودن انسان از آن مفاهیمی است که مورد بحث بسیاری از متفکرین بوده است. از جمله خواجه نصیر الدین طوسی که تفکر اجتماعی خود را بر همین مفهوم بنا می کند. اجمالا همه پذیرفته اند که انسان در کنار دیگر انسان ها ابعاد حقیقی وجود خویش را کشف می کند. به عبارت دیگر اگر اجتماع انسانی وجود نداشت، بخش هایی از ابعاد فطری و وجودی انسان مجال رشد و ظهور نمی یافت. اما این آغاز ماجراست. آیا صرف «با دیگران بودن» یا «در جمع بودن» منظور است؟

مساله این است که دوران مدرن با اصالت دادن به «فرد» (اندیویدوآلیسم) انسان را اصالتاً از دیگران جدا می کند و از اجتماعی بودن او معنایی دیگر تولید می کند. در واقع انسان در جامعه مدرن، «در جمع» هست ولی «با جمع» نیست. اجتماع مدرن حاصل جمع جبری اتم های منفک و منعزل از هم است نه واجد یک روح واحد در هم تنیده؛ فارابی مبنای رشدیافتگی مدینه فاضله را «الفت» می داند. الفت همان در هم تنیدگی اجتماعی است که احساسات متقابل و عمیق را موجب می شود. (برخی، مفهوم همبستگی–solidarity- دورکیم را متناظر با این مفهوم می دانند.) در جامعه اسلامی بیش و پیش از آنکه عدالت اصالت داشته باشد، الفت و محبت و روابط عمیق میان فردی اصالت دارد.(برخی فلاسفه مانند آیت الله مصباح یزدی از اساس معتقدند در جامعه ی اسلامی، عدالت اصالت ندارد و وجه مطلوب و آرمانی جامعه اسلامی با الفت و محبت شکل می گیرد هرچند که در عمل ناچارید شؤون اجتماعی را بنابر عدالت ساماندهی کنید؛ یا آنگونه که شهید مطهری استدلال می کند بنابر عدل نه جود)
سینما، پارک، کارناوال ها، دنسینگ ها و… همه فضاهایی هستند تا ترس و اضطراب ناشی از تنهایی انسان مدرن را جبران کنند. تنهایی و اضطرابی که ناشی از همان اتمیزه شدن جامعه مدرن است. انسان «در جمع» قرار می گیرد تا برای لحظاتی احساس رها شدگی و پرتاب شدگی را از خود دور کند ولی به محض جدا شدن از محیط شلوغ، دوباره با هجوم اضطراب ها تنها می ماند. تلویزیون، اینترنت، موبایل و انواع دیگر رسانه های ارتباط جمعی ابزارهای ایجاد خلسه ای هستند که به این انسان تنها مجال اندیشیدن و در نتیجه مضطرب شدن را ندهند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۱ ، ۲۱:۱۵
مشکات

دو نوع عرفان!
آن سبک اول دیندارى با همه چیز سازگار است. اگر شما هم باشى و خانه ات، مى توانى عارف باشى. اصلاً هیچ ارتباطى با دیگران ندارد. اتفاقاتى هم مى افتد و چیزهایى دست آدم مى آید. این سبک سبکى است که شهدا متروک کردند.از قضا نزدیک ترین سبک از سبک هاى دیندارى به سبک قرآن نه سبک اول که سبک دوم است. ببینید وقتى که شما قرآن مى خوانید، مى بینید که شما را به فضا نمى برد. ضمن اینکه در تمام آیات توحیدى شما را فرو مى برد و شما را دغدغه دار مى کند وعده مى دهد که «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللهَُّ بِقَومٍ یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ أذِلَّةٍ عَلَى المؤُمِنینَ أعِزَّةٍ عَلَى الکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللهَِّ وَ لا یَخافُونَ لَومَةَ لائِمٍ (سوره مبارکه مائده/آیه ۵۴) این آیه در سوره مائده و براى اواخر عمر پیامبر است و درست آیه بعد آیه إنَّما وَلیّکُمُ الله است. یعنى آدم هایى که دوست خدا، عاشق خدا هستند و خدا عاشق این ها، کارشان چیست؟ اذله على المؤمنین فروتن در برابر مؤمنین هستند نه خوار و ذلیل چون که روح مؤمن خیلى بلند است. اعزه على الکافرین عزیز نفوذناپذیر در برابر کفار و اهل جهاد و بى باک.
مسئله کار راه اندازی مجاهدانه برای رهبری دینی است…
از قضا آنهایى که سوگلى ائمه بودند در همین سبکى که شهدا رفته بودند زندگى مى کردند. این ها اتفاقاً بیشتر نظر اهل بیت(ع)را به خود جلب مى کردند. افرادى که یک کار واقعى امام را راه مى اندازد. چه آن موقعى که مالک اشتر بود، چه آن موقعى که امثال هشام بن حکم ها بودند، زمان، زمان شبهه بود، مى آمدند شبهه هاى علمى مطرح مى کردند، امام صادق(ع)با چشمان شان از میان در خیمه دنبال هشام مى گشتند. خوب امام مى توانستند جواب دهند ولى قرار نیست همه چیز را امام جواب دهد، در تاریخ هم نیامده که اینان صاحب کشف و شهود بوده اند یا نه. مهم این است که چه قدر تابع این هستید که مجاهدانه کار را راه بیاندازید. شما این را از حضرت على(ع)شنیده اید، بارها گفته ام باز هم مى گویم، لااقل براى خودم جا دارد. مالک اشتر به عنوان یار امیرالمؤمنین که اهل کشف و کرامت هم نبوده است، اهل تو فضا رفتن هم نبوده است. همین کمیلى که وقتى حاکم هیت مى شه کار امام را راه نمى اندازد، امام از دست ایشان شاکى هستند. در نهج البلاغه امام براى او نامه مى نویسد و مى گوید که تو به چه درد من خوردى؟ نه شدتى داشتى که دشمنان را بترسانى نه مملکت را درست کردى؟
از آن طرف مالک اشتر است. مالک کسى است که در روایات ما داریم امر امام شدید بود مادامى که مالک بود. یعنى امام شدید مى تاخت تا زمانى که مالک بود، این خیلى حرف است یعنى کناردست امام کسى باشد که امید حربه هاى امام باشد. وقتى امام داد مى زند خیالشان راحت است که یک نفر هست که کار را جلو مى برد. بعد زمانى که خبر شهادت مالک را به امیرالمؤمنین مى دهند امیرالمؤمنین مى فرمایند رفتن تو کمر عالم را شکاند، خیلى حرف است. بعد تعریف هایى از ایشان مى کنند که خیلى بلند است. هیچ عارف معتکفى به اعماق وجود مالک نمى تواند دست پیدا کند . و هیچ پرنده اى به بلنداى اندیشه او نمى پرد. چرا؟ چون کار امام را راه مى اندازد. معرفتش نسبت به امام بالاست و کار امام را راه مى اندازد.
جهادی شبیه ترین حرکت به کار شهدا
این سبک سبک خاصى از دیندارى است که شهدا این سبک را معرفى کردند. نه این که این سبک وجود نداشته و این معارف نبوده، این معارف بوده ولى مثل چیزهایى که رفته رفته خاک مى گیرد و در قفسه ها مى ماند و کسى سراغ آنها نمى رود و راجع به آنها فکر نمى کند. امام و شهدا این کتاب خاک خورده را از قفسه ها بیرون آوردند و یک عرفان دیگر را معرفى کردند به نام عرفان مجاهدانه. که این حرکت جهادى شبیه ترین حرکت هاست به حرکت رزمنده ها، همان روحیات، همان حالات، همان فکر و باید همان طورى شود. و چیزى که مى تواند این سبک را نگه دارد این است که در مسافرت جهادى آن الگو یک بار دیگر بازخوانى شود و در سال طبق آن عمل شود. این اردو همایش عرفان مجاهدانه است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۱ ، ۱۵:۲۴
مشکات

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و صلى الله على سیدنا محمد و آله الطاهرین .
ضرورت شاقول برای کار جهادی
پخیلى خوشحالم که در جمع شما جهادگران عزیز حضور پیدا کردم. سعى مى کنم بحث حتى المقدور کوتاه باشد، اگر دوستان هم سؤال خاصى داشتند در انتها در خدمتتان هستم. صحبت کردن براى کسانى که سالیانى جهادى رفته اند و در این مسافر تها بودند کمى سخت است. نمى دانم صحبت کردن راجع به اصول و مبانى جهادى چه قدر جا دارد ولى باز هم از زاویه اى جدید این جریان را با همدیگر نگاه مى کنیم. چون که براى خود من بحث جهادى و این شکل مسافرت هایى که گاه به گاه پیش مى آید مثل یک شاقول گذارى است، مانند دیوارى که هر سه، چهار رجى که بالا مى رود باید شاقول بگذارند و دقت کنند ببیند به کجا رفته، لذا خوب است که یک بار دیگر ببینیم که چه کار مى کنیم، براى چه کسانى کار مى کنیم و آن نیت هایى را که اساساً براى آن زندگى مى کنیم یک بار دیگر بازکاوى کنیم.
ارزش کار در اسلام به نیت است.
شاید بارها این نکته را شنیده اید که در دین ما ارزش کارها به نیت است. شاید این یکى از افتراقات دین ما با دیگر ادیان باشد. ما خیلى به نیت کار توجه مى کنیم و بقیه ادیان به انجام کار. نیت براى ما حکم ضریبِ عمل را دارد. یعنى هر چه قدر هم که عمل عملِ بزرگى باشد، اگر نیتِ آن نیتِ کوچکى باشد و نیت، نیت صفرى باشد در عمل ضرب مى شود و اثرى از آن نمى ماند. یعنى اصلاً«أَفئِدَتُهُم هَواءٌ»(سوره مبارکه ابراهیم/آیه ۴۳)  خداوند در قرآن در مورد بعضى مى فرماید که در قلب شان هیچى نیست قلبشان هیچى ندارد، اصلاً هیچى نیستند، هواء همان هواست یعنى هیچى. مفاهیمى مانند احباط و بطلان عمل که در دین ما جایگاه قابل تأملى دارند در بقیه ادیان یا اصلاً جایگاهى ندارد یا از چنین جایگاهى برخوردار نیستند.
خودت را می خواهند
بارها و بارها این داستان حضرت امام حسین (ع)را شنیده اید ماجراى امام حسین(ع( با عبدالله ابن حُر جُعفى، که در مسیر کربلا حضرت مى خواستند او را همراه خود کنند. آخرِ کار هم همراه امام نمى شود. در برخوردى که با امام داشته مى گوید من اسب دارم، اسب هایم را مى دهم، که امام مى فرمایند من اسب تو را نمى خواهم من خود تو را مى خواستم. چه کسى از تو اسب خواست. «وَ ما کُنتُ مُتَّخِذَ المُضِلِّینَ عَضُداً» (سوره مبارکه کهف/آیه ۵۱) ما اصلاً کسى نیستیم که بخواهیم یک گمراه را بازوى خودمان قرار دهیم. به هر جهت آن چیزى که در این بین از اهمیت برخوردار است همان نیت عمل است
یا حسین شهید می سازد نه وطن!
ببینید من یک انتقادى کردم به جایى که مراسم هفته شهدا برگزار کرده بود. در این برنامه تصویرى از آرش کمانگیر درست کرده بودند و شهدا شده بودند. به ما گفتند که برنامه ها چه طور بود؟ گفتم خیلى زحمت کشیده بودید ولى شهداى ما آرش کمانگیر نبودند، خیلى با آرش کمانگیر فرق داشتند. شهداى ما را قرآن خدا این گونه وصف مى کند که جان آن ها را مى خرد، این که شهدا براى وطن کار کردند یا کار نکردند، وطن مفهومى نیست که مؤمن جان خود را با آن مقایسه بکند، ارزش جان مؤمن آن قدر زیاد است که جز خدا خریدار ندارد. فلذاست که شهداى ما شب هاى عملیات شاهنامه نمى خواندند، زیارت عاشورا مى خواندند، وطن خیلى خیلى کوچک تر از آن چیزى است که احوال انسان را بخواهد رنگ بدهد و افکار مؤمن را بخواهد رنگ بدهد. ما در درجه اول فرزند دین هستیم، فرزند مکتب هستیم. وقتى کسى به امام صادق(ع)گفت اى فرزند رسول خدا چرا شما این قدر از سلمان فارسى یاد مى کنید؟ امام صادق فرمودند قبل از این که به سه دلیل چرایى آن را بگویم اول یک تذکر آیین نامه اى بدهم ، گفتند بفرمایید. حضرت فرمودند لا تقل سلمان الفارسی. راوى پرسید پس چه بگوییم؟ حضرت فرمودند: بل سلمان المحمدی. فامیلى سلمان فارسى نیست. فامیلى سلمان را دین تعیین مى کند. سلمانى که منّا اهل البیت است، از سلمان فارسى تغییر مى کند به سلمان محمدى.
دین داری شهدا در فضا نیست!
چرا ما بحث شهدا را مطرح کردیم؟ به خاطر این مطلب که ادیان در این مطلب بحث دارند.  خواندن کتاب هایى که نظیر این سبک را ارائه مى دهد مثل کتاب هاى عرفانى ما از فصوص و فتوحات مکیه و منازل السالکین و امثالهم و خواندن خاطرات عرفا و دیندارى به سبک عرفا شما را در فضا مى برد. این جور کتاب ها دست به گزینش هایى مى زند که صرفاً آیات توحیدى، توحید افعالى و توحید ذاتى و توحید صفاتى را در برمى گیرد. من مخالف بحث هاى عرفانى نیستم مثل افرادى که مخالفت مى کنند. نه تنها که مخالف نیستم بلکه دلبستگى هایى هم به این مباحث دارم.
عرفان جهادی
در این سبک شما هیچ گزارشى از آیاتى که رابطه شما را با خلق تعیین کند، رابطه شما را با اجتماع تعریف کند، شما را به عنوان داعیه دار عزت مسلمین معرفى بکند، روابط بین الملل شما را تنظیم بکند، تکلیف غزه و امثالهم را روشن بکند، نمى بینید. در این سبک دیندارى شما کاملاً در فضا هستید. ما باید خدا را شاکر باشیم که بعد از دوره امام و شهدا تنفس مى کنیم، چرا؟ به دلیل اینکه اگر شهدا نبودند قالب دینى که از قالب هاى دینى باقى مى ماند همان قالب اول بود. ولى امام و شهدا با قالب دیگرى دین را معرفى کردند، آنها دست به معرفى تازه اى از عرفان زدند، عرفان مجاهدانه، عرفان جهادى، مؤمن جهادى، مؤمن مجاهد. شما در این سبک مواجه هستید با جوانانى که به غایت عارف اند و امامى که براى احدى تره خُرد نمى کند. با اخلاق حضرت امام آشنا هستید. وقتى که همه مى گفتند «ما همه سرباز توایم خمینى» حضرت امام مى گفتند نه تو سرباز منى نه من سرباز توام، ما همه سرباز خدائیم. امام در مقابل آن چهره هاى غبارآلود و خسته مى فرمایند من در مقابل شما احساس حقارت مى کنم. این حرف امام است. امام و شهدا سبکى از دیندارى را معرفى کردند که سبکى مجاهدانه است، در فضا نیست، کاملاً در متن اجتماع و جامعه است و همان اهداف اصلى قرآن را دنبال مى کند.


دانلود جزوه عرفان جهادی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۱ ، ۱۵:۲۱
مشکات

“گره یک برنامه تلویزیونی نیست، گره یک دغدغه است، گره یک آرمانه، گره یک مواجهه انتقادی با وضع موجوده، گره سؤال‌های سخت نسل جدید از نسل قدیمه، گره اصل از خود شروع کردن و از خودمون تغییر رو آغاز کردنه. گره یک مواجهه انتقادی با مبانی تمدن غربه، گره یک مرگ بر آمریکای عملیه. گره یک سؤال جدی بی‌تعارفه: انقلاب من کو؟ سه مفهوم در سبک زندگی ما به هم گره خورده‌اند: ایرانی بودن، مدرنیته و غرب، اسلام، و حاصل این شده است که ما نه این هستیم نه آن! و دنبال این هستیم که بفهمیم بالاخره کدام هستیم؟! پس برای باز کردن این گره در وهله اول باید نسبت خودمون رو با این مفاهیم مشخص کنیم.”

حجت الاسلام پناهیان، در آخرین قسمت از برنامه گره، درباره انقلابی بودن و سبک زندگی به بحث و گفتگو پرداخت، و گفت: سیاست‌مداران باید به نخبگانی که ویژگی‌های لازم را دارند بها دهند و پای سخنان آنها، از قانونی کردن تا اجرای آن، فداکارانه بایستند. جامعه باید چراغ به دست، به دنبال نخبگانی باشد که بتوانند تحول ایجاد کنند. این‌طور نیست که هرکسی مشهور شد، یا هر کسی که تجربۀ مدیریت داشت، یا هر کسی که علم داشت بتواند تحول ایجاد کند.


مجری: اگر ما بخواهیم شاهد تغییر و تحولی در جامعه باشیم به چه نوع آدم‌هایی نیاز داریم؟

  • طبیعتاً برای ایجاد تحول به افرادی نیاز داریم که تسلیم وضع موجود نباشند و البته اعتراضشان به وضع موجود یک اعتراض سطحی هم نباشد، بلکه نگاه عمیقی داشته باشند و بتوانند با روحیه‌ی انقلابی و با شجاعت بالا، آن نگاه عمیقی را که پیدا می‌کنند به جامعه منتقل کنند.

  • اگر کسی بخواهد اوضاع موجود را توجیه کند و از آن دفاع کند و به نوعی مقهور وضع موجود باشد او نمی‌تواند تحول ایجاد کند. انسان تحول‌خواه یا به تعبیری انسان انقلابی، انسانی است که متفاوت بودن را عمیقاً دنبال ‌کند و دوست نداشته باشد فقط یک تغییر اندک ایجاد کند. و البته این همّت در هر کسی نیست.

  • بسیاری از آدم‌ها مصلحت اندیش هستند و بیشتر منافع خودشان را می‌بینند و لذا فقط به دنبال تغییرات اندک هستند. بسیاری از آدم‌ها اصلاً عمیق نگاه نمی‌کنند و بسیاری جرأت اظهار نظر ندارند. به عنوان مثالی از جرأت نداشتن می‌توان به داستان پادشاهی اشاره کرد که لباسی بر تن نداشت اما همه از ترس اینکه متهم نشوند، چیزی نمی‌گفتند ولی ناگهان کودکی از روی اخلاص گفت: «پادشاه که اصلاً لباس ندارد» و گویا حرف دل همه را زد و همین حرف همه را به هم ریخت. انسان تحول خواه، صفا و صداقت و صراحت آن کودک را دارد. یک دفعه‌ای تلنگری می‌زند که باعث می‌شود همه، آن چیزی که پشت پوسته ظاهری‌شان پنهان کرده بودند، بیرون بریزند و البته در این راه باید مشقت‌های فراوانی هم کشید چون همیشه جامعه این قدر آماده‌ی پذیرش نیست.

افرادی که این تحول را ایجاد می‌کنند چه خصوصیاتی باید داشته باشند؟

  • اولین ویژگی این افراد این است که به درک عمیق نائل شده‌اند و درک عمیق هم لاجرم درک دینی عمیق است. چون دین عمیق‌ترین معارف را به انسان می‌دهد. از طرفی، خیلی‌ها ممکن است به درک سطحی دینی نائل شده باشند و از احکام و معارف دینی هم خبر داشته باشند، اما قدرت تجزیه و تحلیل عمیق نداشته باشند. کسی که ژرف‌نگر است و اطلاعات دینی خوبی هم دارد، به درد این کار می‌خورد. چون دین یک راهنما و بروشور برای استفاده‌ی صحیح از هستی است.

  • انسان تحول‌خواه باید درک دینی عمیق داشته باشد و ژرف‌نگر باشد. خیلی افراد دین‌دار هستند اما چون درک عمیقی از دین ندارند، و از دین استفاده‌ی حداقلی می‌کنند، به درد ایجاد تحول نمی‌خورند.

  • ائمه‌ی هدی(ع) می‌فرمایند: «عَلَیْکُمْ بِالدِّرَایَاتِ لَا بِالرِّوَایَات»(کنزالفوائد/۲/۳۱ و معانی‌الاخبار صدوق/۱) سخنان ما را فقط روایت نکنید، بلکه عمیقاً درک کنید. همچنین می‌فرمایند: «عَلَیْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ وَ عَلَیْکُمُ التَّفْرِیع» (وسائل‌الشیعه/۲۷/۶۲) ما اصول را به شما می‌گوییم و شما بر آنها فرع بزنید.

  • دومین ویژگی کسانی که قدرت ایجاد تحول را دارند این است که «پدیده‌های اجتماعی را عمیق نگاه می‌کنند.» خیلی‌ها ممکن است پدیده‌های اجتماعی را بشناسند و آمارهای زیادی هم در اختیار داشته باشند، اما قدرت تجزیه و تحلیل عمیق این پدیده‌های اجتماعی را نداشته باشند. به عنوان مثال اگر با پدیده‌ی بی‌حجابی دختران جوان در جامعه مواجه هستیم، باید تحلیل عمیقی از آن داشته باشیم و ریشه‌های آن را شناسایی و بررسی کنیم. اینکه بی‌حجابی بد است را همه می‌دانند.

 اما اینکه ریشه‌ی بدحجابی در جامعه‌ی ما چیست را فقط انسان ژرف‌نگر درک می‌کند. معمولاً خانم‌ها از آقایان بیشتر به معنویت گرایش دارند، و جوان‌ها بیشتر از مسن‌ترها. پس دختران جوان در هر جامعه‌ای متدین‌ترین قشر می‌شوند. پس اگر گاهی دیده می‌شود دختران جوان دین‌گریزی می‌کنند، این اتفاقات ساده نیست. مثل یک گناه کردن آقا پسر و چشم‌چرانیِ او نیست. بدون یک نگاه عمیق نمی‌توان این پدیده را تحلیل کرد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۱ ، ۱۴:۰۷
مشکات

س: اخلاق چیست؟

ج: اخلاق بر دو قسم است.

1 ـ اخلاق مربوط به قلب.

2 ـ اخلاق مربوط به اعضاى بدن.

س: ممکن است مثالى براى هریک از آنها بزنید؟

ج: اخلاق مربوط به قلب مانند دلسوزى و حسد. اخلاق مربوط به اعضاى بدن مانند راستگویى و دروغگویى.

س: بطور کلى، اخلاق چند قسم است؟

ج: دو قسم:

1 ـ اخلاق نیک و فضائل اخلاقى یا صفاتى که خوبست انسان داشته باشد.

2 ـ اخلاق بد و رذائل اخلاقى یا صفاتى که داشتنش براى انسان زشت و بد است.

س: تکلیف انسان در برابر اخلاق چیست؟

ج: تکلیف انسان بدیهى است. انسان باید خود را به فضائل اخلاقى آراسته گرداند، و از اخلاق بد دورى کند. به این دلیل که اخلاق نیک براى انسان کمال است و اخلاق بد، نقص و کمبود، و انسان ذاتاً و فطرتاً طالب کمال است، و از نقص و کمبود نفرت دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۱ ، ۱۶:۲۹
فرهنگ معاشرت

س: منظور از آداب اسلامى چیست؟

ج: آداب اسلامى عبارتست از رهنمودهاى اسلام در باره بسیارى از جزئیات و مسائل مربوط به زندگى انسان که در بعضى موارد توصیه فرموده که انجام داده شود و در بعضى موارد دیگر سفارش کرده است که انجام نگیرد، و در عین حال، احکام واجب و حرام در باره آنها صادر نفرموده است. ولى بى تردید، توجه به اینگونه دستورات اسلام، فرد و جامعه را در مسیر تکامل مى اندازد، و در دنیا و آخرت مقام انسان را بالا مى برد.

س: اگر آداب اسلامى موجبات ترقى انسان را فراهم مى سازند. چرا اسلام آنها را بصورت واجب و حرام مقرر نفرموده است؟

ج: اسلام، ضعف طبیعى بشر را به حساب آورده است. خداوند هیچگاه نخواسته است با احکام دشوار و طاقت فرسا انسانها را به ستوه آورد از این رو در مورد مسائل ضرورى دینى و دنیوى، صریحاً حکم به وجوب یا حرمت داده است اما، در موارد دیگر به خود انسان واگذار کرده است و به انسان اختیار داده است که اینگونه کارها را انجام دهد تا ندهد، در عین حال اسلام در هر مورد جزئى و کلى اشاره کرده است که این کار خوب و پسندیده است یا زشت و ناپسند، تا مردم سختکوش که همواره در صدد ترقى و تعالى خود و جامعه شان هستند، به این آداب عمل کنند و به پاداش نیک در این جهان و در جهان دیگر نائل آیند.

س: ممکن است براى آداب اسلامى مثالهایى بزنید؟

ج: آداب اسلامى بسیارند. در اینجا فهرست مختصرى از آنها را مى آوریم:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۱ ، ۱۶:۲۷
فرهنگ معاشرت